( من عاشق یک روانی شدم ) پارت ۱۱
تهیونگ : سلام سلام خوشگله 😌
من : ت ت ت تهیونگ😐
تهیونگ : آره من 😌
من : دیگه سمتم نیا🥲💔 تو سادیسم داری
تهیونگ : ولی به آسیب نمیزنم 😐
من : ببخشید قلبت رو شکستم 🙃
( بعد از دوروز تو پرواز رسیدیم به لندن محیا مشغول خریدن ساندویچ بود)
جیمین : تینا ، محیا لطفا با ما بیاید خونه ی ما 😌
من : نه🥲 تهیونگ سادیسم داره 💔
جیمین : بهت آسیب نمیرسونه 😔
تهیونگ : بهت ثابت میکنم بهت آسیب نمیزنم 🥲💔
( من از حال رفتم تهیونگ من رو بغل کرد و برد خوابگاه )
من : ت ت ت تهیونگ😐
تهیونگ : آره من 😌
من : دیگه سمتم نیا🥲💔 تو سادیسم داری
تهیونگ : ولی به آسیب نمیزنم 😐
من : ببخشید قلبت رو شکستم 🙃
( بعد از دوروز تو پرواز رسیدیم به لندن محیا مشغول خریدن ساندویچ بود)
جیمین : تینا ، محیا لطفا با ما بیاید خونه ی ما 😌
من : نه🥲 تهیونگ سادیسم داره 💔
جیمین : بهت آسیب نمیرسونه 😔
تهیونگ : بهت ثابت میکنم بهت آسیب نمیزنم 🥲💔
( من از حال رفتم تهیونگ من رو بغل کرد و برد خوابگاه )
۶.۸k
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.