𝕻𝖙:³
تهیونگ: اوکیه
تهیونگ دست دخترو گرفت و کشون کشون میبرد تو زیر زمین..
تهیونگ: چطوره از دستات شروع کنم؟
هی جین: من به اون قاتل ارباب نمیگم*داد*
تهیونگ یه سیلی محکم زد به دختر که پرت شد زمین و گوشه لبش پاره شد..
هی جین: تو به چه حقی منو زدی*داد*
هی جین داشت میومد سمت تهیونگ که تهیونگ شلاقشو در اورد و هی جین با دیدن شلاق وایساد
تهیونگ: دستاتو بیار جلو
هی جین:...
تهیونگ: با توعم*داد*
هی جین با تردید دستاشو جلو اورد و تهیونگ اولین ضربه رو زد..
تهیونگ: طوری ادمت میکنیم*ضربه*که وقتی *ضربه*مارو میبینی *ضربه*نود درجه خم شی*ضربه* و لکنت بگیری*ضربه*(منظورش تعظیم بود)
ذهن هی جین: تحمل کن.. تو غرور داری هی جین نباید جلوی اینا گریه کنی(الهی😔😂)
تهیونگ اینقدر ضربه به دست دختر زد که خسته شد..
تهیونگ وقتی دید دختر هیچ کاری انجام نمیده پوزخندی زد..
تهیونگ: غرور داری کوچولو؟قراره بشکنه میدونی که؟*خنده*
جونگ کوک: این هرزه کوچولو رو ادم کردی؟*پوزخند*
تهیونگ:ادمش میکنم.. خیلی زود
جونگ کوک: اومم عالیه
جونگ کوک: هوی تو*اشاره به بادیگارد*
بادیگارد: بله ارباب
جونگ کوک:حواستو خوب جمع کن..اگه زجه زد اهمیت نمیدی تا دو روز هیچ اب و غذایی نمیزاری براش بیارن.. وگرنه تو تاوان میدی
بادیگارد: چشم ارباب
تهیونگ و جونگ کوک از زیر زمین رفتن و درو قفل کردند..
جونگ کوک وارد سالن شد..
جونگ کوک:اگه ببینم غذایی بردید برای این برده جدید شمارم میندازم پیشش و تا یه هفته هیچ اب و غذایی بهتون نمیدم فهمیدین یا نه*عربده*
ندیمه ها: بله ارباب
جونگ کوک رفت تو اتاقش و رو صندلی سلطنتیش نشست و مشروب ریخت تو لیوانش و سر کشید..
تق تق
جونگ کوک: بنال
یهو اعضا وارد شدن
جونگ کوک: اوه شمایین
جیمین: کوک یونگی زنگ زده
جونگ کوک: چه عجب.. چی گفت
جیمین: گفت برده میخواد..
نامجون: میخای برده جدیدو بهش بدی؟
هوسوک:برده جدیده چه جیگریه
جین: خیلی..
نامجون: اسمش چیه؟
هوسوک: هی جین، ۱۷ سالشه
جیمین: راستی یونگی گفت فردا از ژاپن میاد کره
کوک: جدی؟ عالیه.. بگین واسه فردا همه چی اماده باشه
جین: حله
تهیونگ: حالا میخای کدوم برده رو بدی؟
کوک: راستش نمیدونم
نامجون: بزار خودش بیاد انتخاب کنه..
هوسوک: فکر خوبیه
کوک:هوم..
هی جین ویو-
اروم اروم اشک میریختم و به خودم لعنت میفرستادم که قمار بازی کردم..(دیره دیگه عزیزم)
هی جین: هر طوری باشه نباید غرور چند سالمو بشکنم..
-------------------------------------------------------
(پرش زمان به فردا صبح)
کوک ویو-
تق تق
جونگ کوک:...
تق تق
جونگ کوک: هومم کدوم خریه*خابالود*
تهیونگ: کوک بسه دیگه چقدر میخوابی
جونگ کوک: تویی؟ هوففف
جونگ کوک: این یونگی کی میرسه
تهیونگ: تا عصر میرسه
جونگ کوک: خوبه
تهیونگ: پامیشی یا نه؟
جونگ کوک: باشه بابا
تهیونگ: راستی جنس ها رسید
جونگ کوک: جدی؟ الان میپوشم بریم
تهیونگ: خیلی خب من جلو در عمارت منتظرم
جونگ کوک: اوکی
راوی: جئون داشت اماده میشد که..
خماری خماری💃🏻💃🏻
شرایط: ۱۱ لایک
فالورر: ۱۶٠
تهیونگ دست دخترو گرفت و کشون کشون میبرد تو زیر زمین..
تهیونگ: چطوره از دستات شروع کنم؟
هی جین: من به اون قاتل ارباب نمیگم*داد*
تهیونگ یه سیلی محکم زد به دختر که پرت شد زمین و گوشه لبش پاره شد..
هی جین: تو به چه حقی منو زدی*داد*
هی جین داشت میومد سمت تهیونگ که تهیونگ شلاقشو در اورد و هی جین با دیدن شلاق وایساد
تهیونگ: دستاتو بیار جلو
هی جین:...
تهیونگ: با توعم*داد*
هی جین با تردید دستاشو جلو اورد و تهیونگ اولین ضربه رو زد..
تهیونگ: طوری ادمت میکنیم*ضربه*که وقتی *ضربه*مارو میبینی *ضربه*نود درجه خم شی*ضربه* و لکنت بگیری*ضربه*(منظورش تعظیم بود)
ذهن هی جین: تحمل کن.. تو غرور داری هی جین نباید جلوی اینا گریه کنی(الهی😔😂)
تهیونگ اینقدر ضربه به دست دختر زد که خسته شد..
تهیونگ وقتی دید دختر هیچ کاری انجام نمیده پوزخندی زد..
تهیونگ: غرور داری کوچولو؟قراره بشکنه میدونی که؟*خنده*
جونگ کوک: این هرزه کوچولو رو ادم کردی؟*پوزخند*
تهیونگ:ادمش میکنم.. خیلی زود
جونگ کوک: اومم عالیه
جونگ کوک: هوی تو*اشاره به بادیگارد*
بادیگارد: بله ارباب
جونگ کوک:حواستو خوب جمع کن..اگه زجه زد اهمیت نمیدی تا دو روز هیچ اب و غذایی نمیزاری براش بیارن.. وگرنه تو تاوان میدی
بادیگارد: چشم ارباب
تهیونگ و جونگ کوک از زیر زمین رفتن و درو قفل کردند..
جونگ کوک وارد سالن شد..
جونگ کوک:اگه ببینم غذایی بردید برای این برده جدید شمارم میندازم پیشش و تا یه هفته هیچ اب و غذایی بهتون نمیدم فهمیدین یا نه*عربده*
ندیمه ها: بله ارباب
جونگ کوک رفت تو اتاقش و رو صندلی سلطنتیش نشست و مشروب ریخت تو لیوانش و سر کشید..
تق تق
جونگ کوک: بنال
یهو اعضا وارد شدن
جونگ کوک: اوه شمایین
جیمین: کوک یونگی زنگ زده
جونگ کوک: چه عجب.. چی گفت
جیمین: گفت برده میخواد..
نامجون: میخای برده جدیدو بهش بدی؟
هوسوک:برده جدیده چه جیگریه
جین: خیلی..
نامجون: اسمش چیه؟
هوسوک: هی جین، ۱۷ سالشه
جیمین: راستی یونگی گفت فردا از ژاپن میاد کره
کوک: جدی؟ عالیه.. بگین واسه فردا همه چی اماده باشه
جین: حله
تهیونگ: حالا میخای کدوم برده رو بدی؟
کوک: راستش نمیدونم
نامجون: بزار خودش بیاد انتخاب کنه..
هوسوک: فکر خوبیه
کوک:هوم..
هی جین ویو-
اروم اروم اشک میریختم و به خودم لعنت میفرستادم که قمار بازی کردم..(دیره دیگه عزیزم)
هی جین: هر طوری باشه نباید غرور چند سالمو بشکنم..
-------------------------------------------------------
(پرش زمان به فردا صبح)
کوک ویو-
تق تق
جونگ کوک:...
تق تق
جونگ کوک: هومم کدوم خریه*خابالود*
تهیونگ: کوک بسه دیگه چقدر میخوابی
جونگ کوک: تویی؟ هوففف
جونگ کوک: این یونگی کی میرسه
تهیونگ: تا عصر میرسه
جونگ کوک: خوبه
تهیونگ: پامیشی یا نه؟
جونگ کوک: باشه بابا
تهیونگ: راستی جنس ها رسید
جونگ کوک: جدی؟ الان میپوشم بریم
تهیونگ: خیلی خب من جلو در عمارت منتظرم
جونگ کوک: اوکی
راوی: جئون داشت اماده میشد که..
خماری خماری💃🏻💃🏻
شرایط: ۱۱ لایک
فالورر: ۱۶٠
۱۹.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.