پارت ۹
از زبان ات:
اولش فکر کردم خیالاتی شدم اما بعد دیدم یه نفر از پشت محکم دهنم رو گرفت و یه چاقو گزاشت زیر گلوم خیلی ترسیده بودم و دهنم خشک شده بود
€تهیونگ ماله منه
صداش واسم خیای آشنا بود به زور برگشتم و نگاش کردم اون آیو بود من اون رو میشناختم و قبلا باهم تو یک مدرسه بودیم.
داشت چاقو رو فشار میداد یخورده هم گلوم زخمی شده بود و داشت خون میومد که یکدفعه یه نفر از پشت زد تو سر آیو و بیهوش زود دیدم هانا بود من وقتی دیدم گلوم داره خون میاد خیلی ترسیده بودم و بیهوش شدم
از زبان هانا:
وقتی اون اوضاع رو دیدم خیلی هول شده بودم نمیدونستم چیکار کنم دستام میلرزیدن تنها کاری ک کردم این بود ک گوشی ات رو برداشتم و شماره تهیونگ رو پیداکردم و بهش زنگ زدم
+الو
~الو...سلام
+تو ات هستی؟؟
~نه..من دوستشم...هانا خواهش میکنم بهم کمک کن ب کمکت احتیاج دارم
+خب من چیکار میتونم برات بکنم
~هیچی نگو و فقط به این آدرسی ک واست میفرستم بیا
~باشه
تهیونگ رسید سریع زنگ زدیم به اورژانس و تهیونگ نبض اون دختره(آیو رو میگه)رو گرفت اما هنوز زنده بود ات هم بردیم بیمارستان و در خونه ات رو قفل کردیم تا آیو جایی نره
تو بیمارستان منتظر بودیم ک دکتر ات اومد بیرون (علامت دکتره●)
●میتونید برید و ببینیدش فقط خواهش میکنم اتاقش رو شلوغ نکنید و یکی یکی برید تو اتاق
~تهیونگ میخای اول تو بری؟؟
+آره ازت ممنونم
از زبان تهیونگ:
رفتم تو اتاق و دیدم هنوز بیهوشه موهای نرم و خوشبوش رو ناز کردم ک به هوش اومد
_ت...تهیونگ
+جانم بیبی
_تهیونگ...منو ببخش
+عشقم الان اصلا ب خودت فشار نیار هانا همه چیز رو بهم گفت(بعد هم تهیونگ ب ات گفت که چرا اونموقع ولش کرده)
....
اولش فکر کردم خیالاتی شدم اما بعد دیدم یه نفر از پشت محکم دهنم رو گرفت و یه چاقو گزاشت زیر گلوم خیلی ترسیده بودم و دهنم خشک شده بود
€تهیونگ ماله منه
صداش واسم خیای آشنا بود به زور برگشتم و نگاش کردم اون آیو بود من اون رو میشناختم و قبلا باهم تو یک مدرسه بودیم.
داشت چاقو رو فشار میداد یخورده هم گلوم زخمی شده بود و داشت خون میومد که یکدفعه یه نفر از پشت زد تو سر آیو و بیهوش زود دیدم هانا بود من وقتی دیدم گلوم داره خون میاد خیلی ترسیده بودم و بیهوش شدم
از زبان هانا:
وقتی اون اوضاع رو دیدم خیلی هول شده بودم نمیدونستم چیکار کنم دستام میلرزیدن تنها کاری ک کردم این بود ک گوشی ات رو برداشتم و شماره تهیونگ رو پیداکردم و بهش زنگ زدم
+الو
~الو...سلام
+تو ات هستی؟؟
~نه..من دوستشم...هانا خواهش میکنم بهم کمک کن ب کمکت احتیاج دارم
+خب من چیکار میتونم برات بکنم
~هیچی نگو و فقط به این آدرسی ک واست میفرستم بیا
~باشه
تهیونگ رسید سریع زنگ زدیم به اورژانس و تهیونگ نبض اون دختره(آیو رو میگه)رو گرفت اما هنوز زنده بود ات هم بردیم بیمارستان و در خونه ات رو قفل کردیم تا آیو جایی نره
تو بیمارستان منتظر بودیم ک دکتر ات اومد بیرون (علامت دکتره●)
●میتونید برید و ببینیدش فقط خواهش میکنم اتاقش رو شلوغ نکنید و یکی یکی برید تو اتاق
~تهیونگ میخای اول تو بری؟؟
+آره ازت ممنونم
از زبان تهیونگ:
رفتم تو اتاق و دیدم هنوز بیهوشه موهای نرم و خوشبوش رو ناز کردم ک به هوش اومد
_ت...تهیونگ
+جانم بیبی
_تهیونگ...منو ببخش
+عشقم الان اصلا ب خودت فشار نیار هانا همه چیز رو بهم گفت(بعد هم تهیونگ ب ات گفت که چرا اونموقع ولش کرده)
....
۱۹.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.