part 74
#part_74
#فرار
الان سرما میخورم که کتی جونه از همه جا بیخبر هم هین بلندی کشید و لپشو چنگ زد دستشو مشت کرد و جلو دهنش گرفت و گفت
- خاک به سرم ارسلان چیکارش داشتی دخترمو نمیگی سرما میخوره ارسلان بچه شدی مادر واقعا که
ارسلان هاج و واج داشت کتی جونو نگاه میکرد و کتی جونم داشت اون بالاخودشو جر میداد این وسط فقط من الکی گریه میکردم و تو دلمم عروسی بود وای خدا این شادیا رو ازمن نگیر ارسلان به خودش اومد و کشوندم کنار استخر و خودش تکیه داد و منو از پشت ب*غ*ل کرد همونجوری که موهامو نوازش میکرد بلند گفت
- اگه خانم خوشگلم منو اذیت نکنه مگه مرض دارم بندازمش تو استخر شوخی بود عسلم
حالا منو میگید دهنم بااااز مونده بود این چه میگه الان
همین الان این منو نمیکرد زیر آب کتی جونم که نرم شده بود همینجور پشت سرهم غر میزد آخرم گفت:
- بگیرش نیکارو سرما نخوره ارسلان برم حوله بیارم بگیره دورش یخ زد دختر مردم والا جوونم جوونای قدیم
همینجوری غر میزد و دور میشد سرمو هنوز برنگردونده بودم که دیدم ارسلان موهامو از پشت کشید که جیغم دراومد حالتم جوری بود که پشتم به ارسلان بود و سرمو از پشت خم کرده بود رو سینش و ل*ب*ش کنار گوشم بود
زمزمه کرد
- اشکات کو پس جوجه ؟
همینجوری که تقال می کردم از ب*غ*لش بیام بیرون گفتم
- من معمولا بدون اشک گریه میکنم !
پوزخندی زد که چون ل*ب*ش چسبیده به گوشم بود قلقلکم اومد و سرمو خم کردم آب یخ بود ولی بدنم داغ شده بود
بدن ل*خ*تش که به بدنم چسبیده بود حتی از روی لباسمم برجستگی های عضلات شکمشو حس میکردم دیگه داشتم خل میشدم اومد دوباره چیزی بگه که صدای کتی جون مانع شد فاصلمونو بیشتر کرد
- بیا نیکا بیا بگیر بکن دورت مادر
اول من از پله های استخر رفتم بالا و اومدم حوله رو بگیرم که کتی جون کشیدش و گفت
- وا !! مادر رو لباس میخوای بکنی دوره خودت دربیار اونارو دیگه
فقط نگاش کردم الان چی بگم بگم این ماموت گنده که پسر تو باشه بهم نامحرمه ؟؟
#فرار
الان سرما میخورم که کتی جونه از همه جا بیخبر هم هین بلندی کشید و لپشو چنگ زد دستشو مشت کرد و جلو دهنش گرفت و گفت
- خاک به سرم ارسلان چیکارش داشتی دخترمو نمیگی سرما میخوره ارسلان بچه شدی مادر واقعا که
ارسلان هاج و واج داشت کتی جونو نگاه میکرد و کتی جونم داشت اون بالاخودشو جر میداد این وسط فقط من الکی گریه میکردم و تو دلمم عروسی بود وای خدا این شادیا رو ازمن نگیر ارسلان به خودش اومد و کشوندم کنار استخر و خودش تکیه داد و منو از پشت ب*غ*ل کرد همونجوری که موهامو نوازش میکرد بلند گفت
- اگه خانم خوشگلم منو اذیت نکنه مگه مرض دارم بندازمش تو استخر شوخی بود عسلم
حالا منو میگید دهنم بااااز مونده بود این چه میگه الان
همین الان این منو نمیکرد زیر آب کتی جونم که نرم شده بود همینجور پشت سرهم غر میزد آخرم گفت:
- بگیرش نیکارو سرما نخوره ارسلان برم حوله بیارم بگیره دورش یخ زد دختر مردم والا جوونم جوونای قدیم
همینجوری غر میزد و دور میشد سرمو هنوز برنگردونده بودم که دیدم ارسلان موهامو از پشت کشید که جیغم دراومد حالتم جوری بود که پشتم به ارسلان بود و سرمو از پشت خم کرده بود رو سینش و ل*ب*ش کنار گوشم بود
زمزمه کرد
- اشکات کو پس جوجه ؟
همینجوری که تقال می کردم از ب*غ*لش بیام بیرون گفتم
- من معمولا بدون اشک گریه میکنم !
پوزخندی زد که چون ل*ب*ش چسبیده به گوشم بود قلقلکم اومد و سرمو خم کردم آب یخ بود ولی بدنم داغ شده بود
بدن ل*خ*تش که به بدنم چسبیده بود حتی از روی لباسمم برجستگی های عضلات شکمشو حس میکردم دیگه داشتم خل میشدم اومد دوباره چیزی بگه که صدای کتی جون مانع شد فاصلمونو بیشتر کرد
- بیا نیکا بیا بگیر بکن دورت مادر
اول من از پله های استخر رفتم بالا و اومدم حوله رو بگیرم که کتی جون کشیدش و گفت
- وا !! مادر رو لباس میخوای بکنی دوره خودت دربیار اونارو دیگه
فقط نگاش کردم الان چی بگم بگم این ماموت گنده که پسر تو باشه بهم نامحرمه ؟؟
۱.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.