part 1
part 1
( ویو اوبانای)
امروز قرار بود که محموله جدید برسه پس به رئیس باند black swan پیام دادم تا مستقیم بعد از رد شدن محموله از مرز براش بفرستمش
( ویو صفحه چت )
اوبانای: امروز محموله میاد مستقیم بعد از رد شدن از مرز میفرستمش برات پس پولشو اماده کن البته به همراه چیزی که قولشو دادی
+: خوبه
چند مین گذشته بود که یکی از افرادم پیام داد که محموله ها توی کشتی جا به جا شده و محموله اصلی دزدیده شده
خون جلو چشمامو گرفته
سریع بلند شدم که برم سمت اسکله
توی ماشین نشستم که دوباره افرادم بهم پیام دادن
+: قربان دوربین ها رو چک کردم اونیکه محموله رو دزدیده سانامی هستش بود ماشین رو روشن کردم و به سمت خونه سانامی راه افتادم
احساس کردم که فقط با کشتن سانامی میتونم اروم بشم
فلش بک *
سانامی محلول های اوبانای رو دزدیده بود
و همزمان که افرادش داشتن محموله هارو رو توی کامیون میچیدن تا ببرنش توی انبار مخفی سانامی
سانامی با لبخند به صحنه ی جلوش خیره شد
اون میخاست با دزدیدن محموله های اوبانای وارد ی جنگ خیلی بزرگ با اوبانای بشه تا پایین بکشوندت و از بین ببرتش تا باند خودش جای باند اوبانای بیاد و تبدیل بشه به رئیس بزرگترین باند مافیا
و تقریبا هم موفق شده بود چون الان گیو با عصبی ترین حالت ممکنه داشت به طرف خونه سانامی میرفت و قصد اعلام جنگ با سانامی رو داشت
( زمان حال )
اوبامای روبه روی خونه سانامی ایستاده بودو توی دست راستش ی اسلحه داشت
اون اونقد عصبی بود که فراموش کرده بود که تنهاست و هنوز افرادش نرسیدن ولی سانامی افرادش رو داره
همینطور به سمت در راه افتاد ولی نگهبانای جلوی در جلوش گرفتن
اوبانای اسلحش رو در اورد و نگهبانا هم متقابلن همینکار رو کردن
اوبانای میخاست شلیک کنه که ی نفر از پشت گردن اوبانای رو گرفت که باعث شد اسلحش رو زمین بیوفته
اوبانای به تقلا کردن افتاده بود ولی بازم نمیتونست خودشو از دست اون یارو نجات بده
( ویو اوبانای)
امروز قرار بود که محموله جدید برسه پس به رئیس باند black swan پیام دادم تا مستقیم بعد از رد شدن محموله از مرز براش بفرستمش
( ویو صفحه چت )
اوبانای: امروز محموله میاد مستقیم بعد از رد شدن از مرز میفرستمش برات پس پولشو اماده کن البته به همراه چیزی که قولشو دادی
+: خوبه
چند مین گذشته بود که یکی از افرادم پیام داد که محموله ها توی کشتی جا به جا شده و محموله اصلی دزدیده شده
خون جلو چشمامو گرفته
سریع بلند شدم که برم سمت اسکله
توی ماشین نشستم که دوباره افرادم بهم پیام دادن
+: قربان دوربین ها رو چک کردم اونیکه محموله رو دزدیده سانامی هستش بود ماشین رو روشن کردم و به سمت خونه سانامی راه افتادم
احساس کردم که فقط با کشتن سانامی میتونم اروم بشم
فلش بک *
سانامی محلول های اوبانای رو دزدیده بود
و همزمان که افرادش داشتن محموله هارو رو توی کامیون میچیدن تا ببرنش توی انبار مخفی سانامی
سانامی با لبخند به صحنه ی جلوش خیره شد
اون میخاست با دزدیدن محموله های اوبانای وارد ی جنگ خیلی بزرگ با اوبانای بشه تا پایین بکشوندت و از بین ببرتش تا باند خودش جای باند اوبانای بیاد و تبدیل بشه به رئیس بزرگترین باند مافیا
و تقریبا هم موفق شده بود چون الان گیو با عصبی ترین حالت ممکنه داشت به طرف خونه سانامی میرفت و قصد اعلام جنگ با سانامی رو داشت
( زمان حال )
اوبامای روبه روی خونه سانامی ایستاده بودو توی دست راستش ی اسلحه داشت
اون اونقد عصبی بود که فراموش کرده بود که تنهاست و هنوز افرادش نرسیدن ولی سانامی افرادش رو داره
همینطور به سمت در راه افتاد ولی نگهبانای جلوی در جلوش گرفتن
اوبانای اسلحش رو در اورد و نگهبانا هم متقابلن همینکار رو کردن
اوبانای میخاست شلیک کنه که ی نفر از پشت گردن اوبانای رو گرفت که باعث شد اسلحش رو زمین بیوفته
اوبانای به تقلا کردن افتاده بود ولی بازم نمیتونست خودشو از دست اون یارو نجات بده
۱.۷k
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.