خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۲۱💎
بابور : کثافت عوضی میکشمت، همینجا چالت میکنم کله پوک
دوروش که سعی داشت جداشون کنه : پسر چیکار میکنی آروم باش
دوکان هم کمک دوروش میکرد واسه جدا کردنشون : بابور نکن ولش کن آروم باش
*بابور رو از سرکان جدا کردن*
یاستول : چیکار میکنی ؟ بابور به خودت بیا
آسدور : چیشده؟ چرا زدیش
بابور : این مردک تو روی من زل زده و میگه از خواهر من خوشش میاد . تو انتظار داری من الان چیکار کنم ؟ بهش بگم خب باشه خوشبخت بشید؟
استاد امره : بچه ها چخبرتونه ؟ آروم باشید . سرکان از دماغت داره خون میاد. شما ها یه روز دعوا نکنید روزتون نمیگذره ؟
دوکان : استاد چیزی نیست ما حلش میکنیم معذرت میخوایم
استاد امره : یه بار دیگه همچین موردی ببینم میفرستمتون کمیه انظباطی اون وقت اونا میدونن و شما .
دوروش : بله استاد حق با شماست ببخشید ما بین خودمون حرف میزنیم و حلش میکنیم
استاد امره: فقط به هم آسیب نرسونید
اوزان : چشم استاد
*جانر دست آسدور رو کشید و از تو جمعیت برد یه گوشه*
آسدور : چیکار میکنی ؟
جانر :چخبره شده ؟
آسدور : سرکان جلوی بابور به آیبر گفته که ازش خوشش میاد
جانر: قسم میخورم این ناهار مغز خر خورده
آسدور : خورده یا نخورده رو من نمیدونم ولی اینو نباید جلوی بابور میگفت
جانر: حتما یه چیزی میدونسه که گفته
آسدور : خب حالا که فهمیدی چخبره بریم دیگه و اگرنه میان میبینن فکر میکنن که تو هم از من خوشت میاد میگیرن میزننت. تازه من مثل آیبر نیستم به جای یه داداش ۳ تا داداش دارم
جانر : ۳ تا ؟ مگه فقط دوکان و دوروش نیستن ؟.
آسدور : دانوش
جانر : دانوش هم داداشته؟
آسدور : آره ولی اون میره دانشگاه یعنی تو تاحالا ندیدیش
جانر : منم یه خواهر دارم اونم میره دانشگاه اسمشم سیلاعه
آسدور : چه جالب اسم دوست دختر دانوش هم سیلا عه
جانر : خواهر منم دوست پسر داره ولی نمیگه کیه
آسدور : دانوش هم فقط به من گفته دیگه هیچ کسی نمیدونه دوست دختر داره
جانر : سیلا هم از دهنش پرید و اگر نه حالا حالا ها بهم نمیگفت
آسدور : یه لحظه فکر کن داداش من و خواهر تو باهم باشن🤣🤣🤣
جانر : تو تاحالا دوست دختر داداشتو دیدی؟
آسدور : آره دیدمش خیلی نازه
جانر : بذار یه عکس از خواهرم نشونت بدم ببین اونه یا نه ... اینه
آسدور : ببینم ....جانر ....خودشه، خدای من باورم نمیشه دوست دختر داداشم ، خواهر توئه
جانر : عکس از داداشت داری ؟ ببینم چه شکلیه
آسدور : ایناهاش
جانر : خوشتیپه
آسدور : ماشاالله بگو
جانر : ماشاالله
آسدور : آییییی من هنوز تو شوکم
جانر : والا منم باورم نمیشه
آسدور : توی استانبول به این بزرگی ، خواهر تو و داداش من
جانر : باور نکردنیه
آسدور : دقیقا
جانر : آی آسدور آی به لطفت دوست پسر نا شناس خواهرمو شناسایی کردم دستت درد نکنه😂
پارت ۲۱💎
بابور : کثافت عوضی میکشمت، همینجا چالت میکنم کله پوک
دوروش که سعی داشت جداشون کنه : پسر چیکار میکنی آروم باش
دوکان هم کمک دوروش میکرد واسه جدا کردنشون : بابور نکن ولش کن آروم باش
*بابور رو از سرکان جدا کردن*
یاستول : چیکار میکنی ؟ بابور به خودت بیا
آسدور : چیشده؟ چرا زدیش
بابور : این مردک تو روی من زل زده و میگه از خواهر من خوشش میاد . تو انتظار داری من الان چیکار کنم ؟ بهش بگم خب باشه خوشبخت بشید؟
استاد امره : بچه ها چخبرتونه ؟ آروم باشید . سرکان از دماغت داره خون میاد. شما ها یه روز دعوا نکنید روزتون نمیگذره ؟
دوکان : استاد چیزی نیست ما حلش میکنیم معذرت میخوایم
استاد امره : یه بار دیگه همچین موردی ببینم میفرستمتون کمیه انظباطی اون وقت اونا میدونن و شما .
دوروش : بله استاد حق با شماست ببخشید ما بین خودمون حرف میزنیم و حلش میکنیم
استاد امره: فقط به هم آسیب نرسونید
اوزان : چشم استاد
*جانر دست آسدور رو کشید و از تو جمعیت برد یه گوشه*
آسدور : چیکار میکنی ؟
جانر :چخبره شده ؟
آسدور : سرکان جلوی بابور به آیبر گفته که ازش خوشش میاد
جانر: قسم میخورم این ناهار مغز خر خورده
آسدور : خورده یا نخورده رو من نمیدونم ولی اینو نباید جلوی بابور میگفت
جانر: حتما یه چیزی میدونسه که گفته
آسدور : خب حالا که فهمیدی چخبره بریم دیگه و اگرنه میان میبینن فکر میکنن که تو هم از من خوشت میاد میگیرن میزننت. تازه من مثل آیبر نیستم به جای یه داداش ۳ تا داداش دارم
جانر : ۳ تا ؟ مگه فقط دوکان و دوروش نیستن ؟.
آسدور : دانوش
جانر : دانوش هم داداشته؟
آسدور : آره ولی اون میره دانشگاه یعنی تو تاحالا ندیدیش
جانر : منم یه خواهر دارم اونم میره دانشگاه اسمشم سیلاعه
آسدور : چه جالب اسم دوست دختر دانوش هم سیلا عه
جانر : خواهر منم دوست پسر داره ولی نمیگه کیه
آسدور : دانوش هم فقط به من گفته دیگه هیچ کسی نمیدونه دوست دختر داره
جانر : سیلا هم از دهنش پرید و اگر نه حالا حالا ها بهم نمیگفت
آسدور : یه لحظه فکر کن داداش من و خواهر تو باهم باشن🤣🤣🤣
جانر : تو تاحالا دوست دختر داداشتو دیدی؟
آسدور : آره دیدمش خیلی نازه
جانر : بذار یه عکس از خواهرم نشونت بدم ببین اونه یا نه ... اینه
آسدور : ببینم ....جانر ....خودشه، خدای من باورم نمیشه دوست دختر داداشم ، خواهر توئه
جانر : عکس از داداشت داری ؟ ببینم چه شکلیه
آسدور : ایناهاش
جانر : خوشتیپه
آسدور : ماشاالله بگو
جانر : ماشاالله
آسدور : آییییی من هنوز تو شوکم
جانر : والا منم باورم نمیشه
آسدور : توی استانبول به این بزرگی ، خواهر تو و داداش من
جانر : باور نکردنیه
آسدور : دقیقا
جانر : آی آسدور آی به لطفت دوست پسر نا شناس خواهرمو شناسایی کردم دستت درد نکنه😂
۳.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.