پارت 5
از اینجا داستان ژالب میشه
البته امیدوارم
ی روز مثل همیشه منو میتسویا رفتیم گنگ
مایکی:فردا قراره با تنجیکو بچنگیم
همه:ودف
چندصد بار سعی کردیم مایکی و منصرف کنیم ولی قبول نکرد
ویو خونه
میتسویا:تو نمیای
میا:ببخشید؟
میتسویا:این دفعه رو نمیای
میا:چرا
میتسویا:خیلی خطرناکه
میا:برام مهم نیست من میام
با هزار بدبختی قبول کردم که این دفعه رو نیام و پیش مانا و لونا تو خونه بمونم
(دیگه همون اتفاقات انیمه افتاد تا وقتی که مایکی میخواست کانتومانجی و ول کنه و بره بونتن و تاسیس کنه)
(میا الان 22 سالشه مایکی 23)
وقتی مایکی میخواست بره به من ی چیزی گفت...
مایکی:با من بیا
میا:چی؟
مایکی:هرچی بخوای بهت میدم خواهش میکنم بیا
میا:نمیتونم خواهر و برادرم و ول کنم بیام
مایکی:هممم..باشه ولی بدون هروقت که خواستی میتونی بیای
میا:اوهوم
و رفت
ویو میتسویا
از وقتی که مایکی رفته میا هم تغیر کرده
شبا دیر میاد خونه و با دوستاش که معلوم نیست کین خوش میگذرونه
ی روز که دیگه عصابم خورد شده بود...
میتسویا:باید دست از این کارات بکشی
میا:کدوم کارا؟
میتسویا:شب دیر میای خونه معلوم نیست کجایی تو چت شده؟
میا:من چیزی نشده مثل همیشه ام
میتسویا:همیشه؟تو هیچوقت اینطوری نبودی!
چند مین فقط داشتیم داد میزدیم سر همدیگه که یهو...
میتسویا:کاشکی همون موقع میمردی!
میا ی لحظه خشکش زد
میا:پس میرم بمیرم
میتسویا:نه ببخشید از دهن درومد
میا:دنبالم نیا
میتسویا:کجا میری؟
میا:هرجایی که تو نباشی!
و رفت
ی سوال
اگه تو ایتا گروه بزنم کسی میاد؟
البته امیدوارم
ی روز مثل همیشه منو میتسویا رفتیم گنگ
مایکی:فردا قراره با تنجیکو بچنگیم
همه:ودف
چندصد بار سعی کردیم مایکی و منصرف کنیم ولی قبول نکرد
ویو خونه
میتسویا:تو نمیای
میا:ببخشید؟
میتسویا:این دفعه رو نمیای
میا:چرا
میتسویا:خیلی خطرناکه
میا:برام مهم نیست من میام
با هزار بدبختی قبول کردم که این دفعه رو نیام و پیش مانا و لونا تو خونه بمونم
(دیگه همون اتفاقات انیمه افتاد تا وقتی که مایکی میخواست کانتومانجی و ول کنه و بره بونتن و تاسیس کنه)
(میا الان 22 سالشه مایکی 23)
وقتی مایکی میخواست بره به من ی چیزی گفت...
مایکی:با من بیا
میا:چی؟
مایکی:هرچی بخوای بهت میدم خواهش میکنم بیا
میا:نمیتونم خواهر و برادرم و ول کنم بیام
مایکی:هممم..باشه ولی بدون هروقت که خواستی میتونی بیای
میا:اوهوم
و رفت
ویو میتسویا
از وقتی که مایکی رفته میا هم تغیر کرده
شبا دیر میاد خونه و با دوستاش که معلوم نیست کین خوش میگذرونه
ی روز که دیگه عصابم خورد شده بود...
میتسویا:باید دست از این کارات بکشی
میا:کدوم کارا؟
میتسویا:شب دیر میای خونه معلوم نیست کجایی تو چت شده؟
میا:من چیزی نشده مثل همیشه ام
میتسویا:همیشه؟تو هیچوقت اینطوری نبودی!
چند مین فقط داشتیم داد میزدیم سر همدیگه که یهو...
میتسویا:کاشکی همون موقع میمردی!
میا ی لحظه خشکش زد
میا:پس میرم بمیرم
میتسویا:نه ببخشید از دهن درومد
میا:دنبالم نیا
میتسویا:کجا میری؟
میا:هرجایی که تو نباشی!
و رفت
ی سوال
اگه تو ایتا گروه بزنم کسی میاد؟
۲.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.