عشق فراموش شده پارت 57
لای چشامو بزور باز اولش همچی تار بود فقط تونستم بفهمم که به چیزی بسته شدم وقتی دیدم بهتر شد دیدم تویه کارخونه ام که به ی صندلی بسته شدم پشتمو نگا کردم فقط من نبودم سویون، هیونجین، کوک، جیمین، تهیونگ، نامجون، جین، جیهوپ، شوگا و سئونگ هو هم بسته بودن پشت بهم بسته بودنمون دایره ای شکل نمیتونستیم چهره همو خوب ببینیم
هانا: هوی چویه حرومی کدوم قبرستونی هستی(داد، نیشخند)
شوگا: آیی گندش نزنن کجاییم ما
نامی: مطمئنم کار چویه
سویون: پس خودش کجاس
صدای پای کسی اومد سرمو بلن کردم که با یه پیرمرد که ی چشم بند روی چشمش داش مواجه شدم
چوی: میبینم خیلی منتظرم بودین
هیونجین: اوه اوه ببین کی اینجاس
هانا: اوم چشت چیشده عمو جون(نیشخند)
چوی: کار ی عوضی بوده که الان جونش دسته منه
سویون: کمتر زر بزن عوضی
چوی: میدونید میخوام چیکار کنم؟ معلومه که نمیدونید اخه از کجا میخواید بدونید
هانا: چقد چرت و پرت میگی ی راس برو سر اصل مطلب
اومد جلوم چونمو محکم گرف
چوی: این زبون درازیت کار دستت میده جئون هانا(حرص)
هانا: جدی(پوزخند)
چونمو ول کرد
چوی: فعلا کار دارم برگردم میدونم چیکارتون کنم حرومزاده ها
شوگا: لقبه خودتو رو ما میزاری؟ واقعاکه(پوزخند)
چوی: جناب مین با توام کار دارم بخاطر شما عوضیا چشممو از دس دادم برادرمو از دس دادم
هانا: ن که خیلی برات مهم بود
چوی اومد ی سیلی محکم بهم زد
1هفته بعد
1هفتس تو این خراب شده ایم تو این چن روز خبری از چوی نشد
که بلاخره تشریف اوورد
جیهوپ: خب الان میخوایم چ غلطی بکنیم
جین: چمیدونم ببینم نقشه ای ندارین
نامی: الان هیچ کاری از دستمون برنمیاد
جیمین: ینی باید منتظر مرگ باشیم نه؟
تهیونگ: زدی تو خال
سئونگ هو: عروسی چیشد کسی زخمی نشده
هانا: فک نکنم ولی ممکنه
هیونجین: ولی چطور چان و یونا رو نیاووردن؟
کوک: واسه منم سواله
هانا: ببینم کسی چاقویی چیزی نداره
نامجون: احمق اگه داشتیمم بردن تاحالا
بعد2ساعت چوی با چن نفر اومد داخل
چوی: خب خب وقته انتقامه(پوزخند)
هانا: هیچ غلطی نمیتونی بکنی
چوی: چقد بگم اینقد زبون درازی نکن
چوی: ی راه دارین زانو بزنین التماسم کنین ولتون کنم
شوگا: خواب دیدی خیره
چوی: ازونجاییکه شما دوتا(اشاره ب شوگاو هانا) بکشمتون هم صداتون درنمیاد چطوره با دوستاتون شروع
هانا: جرعت داری دست بشون بزن ببین چیکارت میکنم(داد)
شوگا: ی تار مو از سرشون کم شه همینجا خاکت میکنم
چوی: هه فعلا که جونتون دسته منه
هانا: هوی چویه حرومی کدوم قبرستونی هستی(داد، نیشخند)
شوگا: آیی گندش نزنن کجاییم ما
نامی: مطمئنم کار چویه
سویون: پس خودش کجاس
صدای پای کسی اومد سرمو بلن کردم که با یه پیرمرد که ی چشم بند روی چشمش داش مواجه شدم
چوی: میبینم خیلی منتظرم بودین
هیونجین: اوه اوه ببین کی اینجاس
هانا: اوم چشت چیشده عمو جون(نیشخند)
چوی: کار ی عوضی بوده که الان جونش دسته منه
سویون: کمتر زر بزن عوضی
چوی: میدونید میخوام چیکار کنم؟ معلومه که نمیدونید اخه از کجا میخواید بدونید
هانا: چقد چرت و پرت میگی ی راس برو سر اصل مطلب
اومد جلوم چونمو محکم گرف
چوی: این زبون درازیت کار دستت میده جئون هانا(حرص)
هانا: جدی(پوزخند)
چونمو ول کرد
چوی: فعلا کار دارم برگردم میدونم چیکارتون کنم حرومزاده ها
شوگا: لقبه خودتو رو ما میزاری؟ واقعاکه(پوزخند)
چوی: جناب مین با توام کار دارم بخاطر شما عوضیا چشممو از دس دادم برادرمو از دس دادم
هانا: ن که خیلی برات مهم بود
چوی اومد ی سیلی محکم بهم زد
1هفته بعد
1هفتس تو این خراب شده ایم تو این چن روز خبری از چوی نشد
که بلاخره تشریف اوورد
جیهوپ: خب الان میخوایم چ غلطی بکنیم
جین: چمیدونم ببینم نقشه ای ندارین
نامی: الان هیچ کاری از دستمون برنمیاد
جیمین: ینی باید منتظر مرگ باشیم نه؟
تهیونگ: زدی تو خال
سئونگ هو: عروسی چیشد کسی زخمی نشده
هانا: فک نکنم ولی ممکنه
هیونجین: ولی چطور چان و یونا رو نیاووردن؟
کوک: واسه منم سواله
هانا: ببینم کسی چاقویی چیزی نداره
نامجون: احمق اگه داشتیمم بردن تاحالا
بعد2ساعت چوی با چن نفر اومد داخل
چوی: خب خب وقته انتقامه(پوزخند)
هانا: هیچ غلطی نمیتونی بکنی
چوی: چقد بگم اینقد زبون درازی نکن
چوی: ی راه دارین زانو بزنین التماسم کنین ولتون کنم
شوگا: خواب دیدی خیره
چوی: ازونجاییکه شما دوتا(اشاره ب شوگاو هانا) بکشمتون هم صداتون درنمیاد چطوره با دوستاتون شروع
هانا: جرعت داری دست بشون بزن ببین چیکارت میکنم(داد)
شوگا: ی تار مو از سرشون کم شه همینجا خاکت میکنم
چوی: هه فعلا که جونتون دسته منه
۴.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.