پارت سه رمان
داشتن همو می.بوسیدن که یک هو مامان لیزگه( شیما) اومد تو
لیزگه از ترس افتاد پایین تخت😅😅
ییعیت نگران با دست هایی لرزون😅
واکنش شیما : یااااااااااا ببخشید مزاحم راب.طتون شدم لیزگه بلد شو ببینم دارم برای تو هااااا
لیزگه : وا مامان مگه چه کار کردم ؟🙄
شیما : خجالت نمیکشی من توی خونتون هستم دارید.
لیزگه : حرفش رو بردی و گفت وا مامان شوهرمه دوست دارم همه کاری باهاش بکنم مگه خود شما با.بابا همین کارا رو نمی کردین؟ شیما: خجالت بکش بچه نه ما این کارا رو نمی کردیم که
لیزگه : پس من چجوری به دنیا اومدم😀😟
شیما : ببند دهنت و دختر 😅😅😅
مامانش رفت و لیزگه بلند شد و ییعیت و دید که از خنده مرده بود
لیزگه:چته تو سرخ شدی ؟
ییعیت:وای دختر دلممممم د..ر..د گ..ر..ف..ت های
لیزگه:خوب بابا پاشو خودتو جمع کن مرتیکه بی احساس🌛♾
ییعیت: حمله میکنه سمت لیزگه و سرش و می ذاره روی گ.ر.د.ن لیزگه و یه گ.ا.ز ریزی ازش میگیره و میگه وایسا یه بی احساسی بهت نشون بدم اگه تا صبح دووم آوردی من اسمم و عوض میکنم و.......
ادامه پارت توسط آجیم https://wisgoon.com/asdor2024
لیزگه از ترس افتاد پایین تخت😅😅
ییعیت نگران با دست هایی لرزون😅
واکنش شیما : یااااااااااا ببخشید مزاحم راب.طتون شدم لیزگه بلد شو ببینم دارم برای تو هااااا
لیزگه : وا مامان مگه چه کار کردم ؟🙄
شیما : خجالت نمیکشی من توی خونتون هستم دارید.
لیزگه : حرفش رو بردی و گفت وا مامان شوهرمه دوست دارم همه کاری باهاش بکنم مگه خود شما با.بابا همین کارا رو نمی کردین؟ شیما: خجالت بکش بچه نه ما این کارا رو نمی کردیم که
لیزگه : پس من چجوری به دنیا اومدم😀😟
شیما : ببند دهنت و دختر 😅😅😅
مامانش رفت و لیزگه بلند شد و ییعیت و دید که از خنده مرده بود
لیزگه:چته تو سرخ شدی ؟
ییعیت:وای دختر دلممممم د..ر..د گ..ر..ف..ت های
لیزگه:خوب بابا پاشو خودتو جمع کن مرتیکه بی احساس🌛♾
ییعیت: حمله میکنه سمت لیزگه و سرش و می ذاره روی گ.ر.د.ن لیزگه و یه گ.ا.ز ریزی ازش میگیره و میگه وایسا یه بی احساسی بهت نشون بدم اگه تا صبح دووم آوردی من اسمم و عوض میکنم و.......
ادامه پارت توسط آجیم https://wisgoon.com/asdor2024
۱.۴k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.