پارت۵
ولی گفت جیمین خیلی آسیب دیده مثل اینکه جفت پاهاش شکسته دستش تا آرنج شکسته سرش خیلی آسیب دیده و سطح هوشیاریش خیلی خیلی کمه و بردنش توی کما-
(چرا این همه بلا سر جیمین اومد چرا یوجون پدسگ انقد آسیباش کم بود😭)
دو روز بعد-
یوجون به هوش اومده بود و داشتن میزاشتنش رو ویلچر که بره هوا بخوره-
هنوز بهش نگفته بودن که جیمین چش شده-
بعد ازینکه هوا خوریش تموم شد آوردنش تو ساختمون بیمارستان-
یوجون:راستی..جیمین چیشد؟
پرستار:برای دیدنش باید از دکتر اجازه بگیریم
یوجون:مگه چش شده که باید از دکتر اجازه بگیریم؟
پرستار:میریم میبینی
یوجون:اوهوم
رفتن پیش دکتر(شوگا)-
پرستار:ایشون با همون پسری هستن که تو کماعه و میخواد ببینتش
یوجون:ها؟تو کماعه؟-کرک و پرش ریخته-
پرستار:وضع خودتم خیلی خوب نیست به خودت فشار نیار خوب میشه
شوگا:میتونه ببینتش باهم برین منم الان میام
پرستار:چشم
یوجون:وای چه گوهی خوردم اونکارو کردم-
توی کل مدت تا وقتی که برسن به اتاق یوجون رفته بود تو خودش-
(حس میکنم کسی ندونه فکر میکنه جیمین با یوجونه😂)
رسیدن به اتاق جیمین-
یوجون با دیدن اونهمه سیم و لوله که به جیمین وصله گریش گرفت-
پرستار میخواست آرومش کنه ولی فایده ای نداشت-
بخاطر کتفش نمیتونست بغلش کنه-
پرستار:یوجون آروم باش بهت قول میدم که خوب شه
یوجون:باید خوب بشه..ولی اون عذاب وجدانی که بخاطر کارم دارم نمیزاره آروم بمونم-گریه-
پرستار:باشه باشه هرکاری کردی بهش فکر نکن اون میتونه صداتو بشنوه فکر میکنی با شنیدن صدای گریت ناراحت نمیشه؟
یوجون:باشه ولی قول نمیدم-گریش کمتر شده بود-
پرستار:آفرین پسر خوب
یوجون:یا دیگه داری خیلی صمیمی میشی-یکم میخنده-
پرستار:چته مردک میخوام آرومت کنم-یکم بلند-
یوجون:باشه باشه چیزی نگفتم که
پرستار:عیش-روشو میکنه اونور-
شوگا میاد تو اتاق-
یچیزی میگه که هم یوجون و هم پرستار شوکه میشن-
شوگا میگه…
(چرا این همه بلا سر جیمین اومد چرا یوجون پدسگ انقد آسیباش کم بود😭)
دو روز بعد-
یوجون به هوش اومده بود و داشتن میزاشتنش رو ویلچر که بره هوا بخوره-
هنوز بهش نگفته بودن که جیمین چش شده-
بعد ازینکه هوا خوریش تموم شد آوردنش تو ساختمون بیمارستان-
یوجون:راستی..جیمین چیشد؟
پرستار:برای دیدنش باید از دکتر اجازه بگیریم
یوجون:مگه چش شده که باید از دکتر اجازه بگیریم؟
پرستار:میریم میبینی
یوجون:اوهوم
رفتن پیش دکتر(شوگا)-
پرستار:ایشون با همون پسری هستن که تو کماعه و میخواد ببینتش
یوجون:ها؟تو کماعه؟-کرک و پرش ریخته-
پرستار:وضع خودتم خیلی خوب نیست به خودت فشار نیار خوب میشه
شوگا:میتونه ببینتش باهم برین منم الان میام
پرستار:چشم
یوجون:وای چه گوهی خوردم اونکارو کردم-
توی کل مدت تا وقتی که برسن به اتاق یوجون رفته بود تو خودش-
(حس میکنم کسی ندونه فکر میکنه جیمین با یوجونه😂)
رسیدن به اتاق جیمین-
یوجون با دیدن اونهمه سیم و لوله که به جیمین وصله گریش گرفت-
پرستار میخواست آرومش کنه ولی فایده ای نداشت-
بخاطر کتفش نمیتونست بغلش کنه-
پرستار:یوجون آروم باش بهت قول میدم که خوب شه
یوجون:باید خوب بشه..ولی اون عذاب وجدانی که بخاطر کارم دارم نمیزاره آروم بمونم-گریه-
پرستار:باشه باشه هرکاری کردی بهش فکر نکن اون میتونه صداتو بشنوه فکر میکنی با شنیدن صدای گریت ناراحت نمیشه؟
یوجون:باشه ولی قول نمیدم-گریش کمتر شده بود-
پرستار:آفرین پسر خوب
یوجون:یا دیگه داری خیلی صمیمی میشی-یکم میخنده-
پرستار:چته مردک میخوام آرومت کنم-یکم بلند-
یوجون:باشه باشه چیزی نگفتم که
پرستار:عیش-روشو میکنه اونور-
شوگا میاد تو اتاق-
یچیزی میگه که هم یوجون و هم پرستار شوکه میشن-
شوگا میگه…
۲۵۳
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.