۳ پارتی تهیونگ....پارت ۲
+ته...خودتی؟
_آره من خرس کوچولو ی توعم!
+(تو شک بودم اما دیگه به خودم اومدم و زود پریدم بغلش محکم بغلش کردم و گریه میکردم)
_آخ آیییی لهم کردیییییی ا.تتتتت 😂 (منم محکم بغلش کردم و بوش کردم وای که دلم چغدر براش یه ذره بود...دلم میخواد زمان وایسه!)
+ته ته خیلی دلم برات تنگ شده بودددددد😢😭
_منم همینطور چاگیا خیلی دلم میخواست زودتر بیام اما فقط یک هفته گزاشتن پیشت بمونم..(یک عدد بوس رو گردنش گزاشت)
+همینم خیلی خوبههههههه 😭
(از هم جدا شدن و به چهره ی هم خیره شده بودن)
_باشه بسه دیگه گریه نکن قلبم نمیتونه تحمل کنه
+نمیتونممممم خیلی دلتنگت بودمممم
_منم همینطور (با یه دستم کمرشو گرفته بودم و با دست دیگم صورتشو نوازش میکردم)
+وایسا ببینم!...تو چجوری اومدی؟
_با اضافه کاری و اینکه گفتم تولد یونتانه
+اها.....چی؟.....یونتان؟....چع....یعنی به خواطر من نیومدیییی؟ به خواطر یونتان اومدی؟....اصلا برو پیش همون یونتان جونت (رومو اونور کردم و خوابیدم)
_عه چاگیا!...معلومه که به خواطر دوتاتون اومدم!...بیا دیگه....دلم برای بغل و بوس کردنت تنگیده....دلت میاد؟...(مظلوم)
+(ووی خودا چغدر این بشر کیوتهههه....هوف ولی میخوام یکم اذیتش کنم پس چیزی نگفتم)
🔞
_(دیدم داره میخنده منم فهمیدم کرمش فعال شده....پس سریع رو کمر خوابوندمش و روش خیمه زدم که چشماشو به طرز کیوتی باز کرد)
_اذیت میکنی؟....کاری نکن پارشون کنم...میدونی که خیلی وقته طعمشو نچشیدم!
+چ...چیو؟
_لباتو! (بَم)
_(خواست چیزی بگه که به لبا.ش حمله ور شدم و مک میزدم)
+(وایی خودایا بو.سم کرد! دلم میخواست مقاومت کنم و همراهی نکنم اما نتونستم!...دلم برای لبا.ی نرمش تنگ شده!....برای همین منم همراهیش کردم و دستم و پشت گردنش گزاشتم و دستم رو فرو کردم تو موهاش و نوازش میکردم و اون دستم رو کمرش بود)
_(اولش آروم پیش میرفتیم اما من دیگه تحملم تموم شد و سریع و با ولع لبا.ش رو میمکیدم و بعضی موقع ها بوس میکردم...وای که چغدر خوشمزس!)
واکنش ادمین: 😐
+(بعد چند دقیقه دیگه نفسم بالا نمیومد و اکسیژن نداشتم....چند تا مشت زدم به س.ینش که با یه مک محکم ازم جدا شد....هر دوتامون داشتیم نفس نفس میزدیم حس کردم لبا.م کنده شده)
+خیلی بدی لبا.م درد میکنه 🥺
_آخ خودا (دوباره ل.بشو یه بو.س کوچولو زدم و دراز کشیدم کنارش و دستامو به معنی بیا بغلم باز کردم)
+(سریع پریدم بغلش و سرم رو گزاشتم رو سی.نش!...نسبت به قبل وقتی بغلش میکردم سی.نش یکم نرم تر بود اما....اما انگار هیکلش خیلی بزرگ شده ها!...یا من آب رفتم؟...)
_همممم کوچولو ی من چغدر کوچولو شدی!😂
+یااا خودت کوچولویی!...ایش..چیکار کردی که انقدر واسه من هیکل ساختی؟
_اونجا موقع استراحت هم ورزش میکردم الان از کوک هم هیکلم درشت تر شده😂
+اخه بیگ بوی خودم!...ادامه در پارت بعد ♡
_آره من خرس کوچولو ی توعم!
+(تو شک بودم اما دیگه به خودم اومدم و زود پریدم بغلش محکم بغلش کردم و گریه میکردم)
_آخ آیییی لهم کردیییییی ا.تتتتت 😂 (منم محکم بغلش کردم و بوش کردم وای که دلم چغدر براش یه ذره بود...دلم میخواد زمان وایسه!)
+ته ته خیلی دلم برات تنگ شده بودددددد😢😭
_منم همینطور چاگیا خیلی دلم میخواست زودتر بیام اما فقط یک هفته گزاشتن پیشت بمونم..(یک عدد بوس رو گردنش گزاشت)
+همینم خیلی خوبههههههه 😭
(از هم جدا شدن و به چهره ی هم خیره شده بودن)
_باشه بسه دیگه گریه نکن قلبم نمیتونه تحمل کنه
+نمیتونممممم خیلی دلتنگت بودمممم
_منم همینطور (با یه دستم کمرشو گرفته بودم و با دست دیگم صورتشو نوازش میکردم)
+وایسا ببینم!...تو چجوری اومدی؟
_با اضافه کاری و اینکه گفتم تولد یونتانه
+اها.....چی؟.....یونتان؟....چع....یعنی به خواطر من نیومدیییی؟ به خواطر یونتان اومدی؟....اصلا برو پیش همون یونتان جونت (رومو اونور کردم و خوابیدم)
_عه چاگیا!...معلومه که به خواطر دوتاتون اومدم!...بیا دیگه....دلم برای بغل و بوس کردنت تنگیده....دلت میاد؟...(مظلوم)
+(ووی خودا چغدر این بشر کیوتهههه....هوف ولی میخوام یکم اذیتش کنم پس چیزی نگفتم)
🔞
_(دیدم داره میخنده منم فهمیدم کرمش فعال شده....پس سریع رو کمر خوابوندمش و روش خیمه زدم که چشماشو به طرز کیوتی باز کرد)
_اذیت میکنی؟....کاری نکن پارشون کنم...میدونی که خیلی وقته طعمشو نچشیدم!
+چ...چیو؟
_لباتو! (بَم)
_(خواست چیزی بگه که به لبا.ش حمله ور شدم و مک میزدم)
+(وایی خودایا بو.سم کرد! دلم میخواست مقاومت کنم و همراهی نکنم اما نتونستم!...دلم برای لبا.ی نرمش تنگ شده!....برای همین منم همراهیش کردم و دستم و پشت گردنش گزاشتم و دستم رو فرو کردم تو موهاش و نوازش میکردم و اون دستم رو کمرش بود)
_(اولش آروم پیش میرفتیم اما من دیگه تحملم تموم شد و سریع و با ولع لبا.ش رو میمکیدم و بعضی موقع ها بوس میکردم...وای که چغدر خوشمزس!)
واکنش ادمین: 😐
+(بعد چند دقیقه دیگه نفسم بالا نمیومد و اکسیژن نداشتم....چند تا مشت زدم به س.ینش که با یه مک محکم ازم جدا شد....هر دوتامون داشتیم نفس نفس میزدیم حس کردم لبا.م کنده شده)
+خیلی بدی لبا.م درد میکنه 🥺
_آخ خودا (دوباره ل.بشو یه بو.س کوچولو زدم و دراز کشیدم کنارش و دستامو به معنی بیا بغلم باز کردم)
+(سریع پریدم بغلش و سرم رو گزاشتم رو سی.نش!...نسبت به قبل وقتی بغلش میکردم سی.نش یکم نرم تر بود اما....اما انگار هیکلش خیلی بزرگ شده ها!...یا من آب رفتم؟...)
_همممم کوچولو ی من چغدر کوچولو شدی!😂
+یااا خودت کوچولویی!...ایش..چیکار کردی که انقدر واسه من هیکل ساختی؟
_اونجا موقع استراحت هم ورزش میکردم الان از کوک هم هیکلم درشت تر شده😂
+اخه بیگ بوی خودم!...ادامه در پارت بعد ♡
۴.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.