پارت ۱ فیک جونگکوک
جونگکوک_ و جینا+ و سامی(دوست دختر نامجون) &
جینا و سامی در حال چت کردن:
+سامی میخوام یه چیزی بهت بگم
&جونم؟
+یه چند وقتیه احساس میکنم جونگکوک خیلی باهام سرد شده و کلا انگار یه جوریه باهام، انگار از یه چیزی ناراحته یاچی اصلا سر در نمیارم.
&خب شاید فشار کاریه این روزا نامجون میگه خیلی سرمون شلوغه.
+نمیدونم که آخه تا حالا اصلا این جوری نبوده باهام از سر کار میاد سلام میده میره تو اتاقش فقط موقع ناهار و شام می بینمش و موقع خواب هم اصلا باهام حرف نمیزنه
& چی بگم. ببین میگم امشب یه شامی درست کن که خیلی دوست داره و شب بهش یه پیشنهاد حال دهنده بده
+آخه خب
&آخه خب چیه هر دوتاتون کیف میکنید دیگه
+ تو خودت چی با نامجون...؟
&آره.خیلی.
+جدی؟
& آره خیلی هم کیف میده و به هم نزدیک تر میشیم
+ بزار ببینم چی میشه دیگه
& اکی. ولی سعی کن بشه
+ باشه. فعلا.من برم پاستا درست کنم. غذای مورد علاقه جونگکوکه
& آفرین بهت. بهم خبر بده چیکار کردین
+ باشه بای
& بای
(چند ساعت بعد)
جونگکوک از در وارد میشه
_ سلام
+ سلام ددی من. چه خبرا
_ هیچی
+شام مورد علاقه تو درست کردم عشقم
_ مرسی
(بعد از شام خوردن)
+ دوست داشتی چطور بود؟
_ مرسی. خوشمزه بود
+امشب میخوام یه زره زود تر بخوابیم
_برای چی؟من خیلی کار دارم
+خب میدونی جونگکوک میخوام امشب یه شب رمانتیک داشته باشیم
(قیافه جنگکوک در حالی که این حرفو شنید تو اسلاید دوم هست)
_ واقعا عشقم؟ بیا سریع تر بخوابیم
این داستان ادامه دراد...
شرط پارت بعدی
۷۰ لایک
💜لاویو💜
جینا و سامی در حال چت کردن:
+سامی میخوام یه چیزی بهت بگم
&جونم؟
+یه چند وقتیه احساس میکنم جونگکوک خیلی باهام سرد شده و کلا انگار یه جوریه باهام، انگار از یه چیزی ناراحته یاچی اصلا سر در نمیارم.
&خب شاید فشار کاریه این روزا نامجون میگه خیلی سرمون شلوغه.
+نمیدونم که آخه تا حالا اصلا این جوری نبوده باهام از سر کار میاد سلام میده میره تو اتاقش فقط موقع ناهار و شام می بینمش و موقع خواب هم اصلا باهام حرف نمیزنه
& چی بگم. ببین میگم امشب یه شامی درست کن که خیلی دوست داره و شب بهش یه پیشنهاد حال دهنده بده
+آخه خب
&آخه خب چیه هر دوتاتون کیف میکنید دیگه
+ تو خودت چی با نامجون...؟
&آره.خیلی.
+جدی؟
& آره خیلی هم کیف میده و به هم نزدیک تر میشیم
+ بزار ببینم چی میشه دیگه
& اکی. ولی سعی کن بشه
+ باشه. فعلا.من برم پاستا درست کنم. غذای مورد علاقه جونگکوکه
& آفرین بهت. بهم خبر بده چیکار کردین
+ باشه بای
& بای
(چند ساعت بعد)
جونگکوک از در وارد میشه
_ سلام
+ سلام ددی من. چه خبرا
_ هیچی
+شام مورد علاقه تو درست کردم عشقم
_ مرسی
(بعد از شام خوردن)
+ دوست داشتی چطور بود؟
_ مرسی. خوشمزه بود
+امشب میخوام یه زره زود تر بخوابیم
_برای چی؟من خیلی کار دارم
+خب میدونی جونگکوک میخوام امشب یه شب رمانتیک داشته باشیم
(قیافه جنگکوک در حالی که این حرفو شنید تو اسلاید دوم هست)
_ واقعا عشقم؟ بیا سریع تر بخوابیم
این داستان ادامه دراد...
شرط پارت بعدی
۷۰ لایک
💜لاویو💜
۴۰.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.