دوستت دارم پریشان شانه می خواهی چکار

دوستت دارم پریشان شانه می خواهی چکار؟
دام بگذاری اسیرم دانه می خواهی چکار؟

تا ابد دور تو می گردم,بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی,پروانه می خواهی چکار؟

مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می خواهی چکار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ
در دل من قصرداری,خانه می خواهی چکار؟

خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چکار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن! پس شانه مردانه می خواهی چکار؟


#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۳)

بیچاره پاییز دستش نمک ندارد، این همه باران به آدمها میبخشد ا...

خوش بحال روسری ،در دامنش زلفان توستیا همان انگشتری که خانه ا...

آن روزها هر وقت موهایت را باز می‌کردی،باد وزیدن می‌گرفت!این ...

.گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنندهرچه تنهاتر شوی آتش به ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط