Black Ghost
Black Ghost
Part 6
نگاهی به اطراف انداختم جیمین رفته بود یعنی واقعا بهترین دوستم بهم خیانت کرده تو همین فکرها بودم که دستم توسط یه نفر کشیده شد
ناشناس:=
=امشب به من حال میدی
+چ.چ.چی.می.گی
منو کشوند و برد به یه گوشه خواست از لب.ام بگیره که با کوبیده شدن یه مشت تو سرش پخش زمین شد
_مگه بهت نگفتم نزدیک پسرا نشو ( عصبانی و با داد )
+(ترسیده و لرزان )
جیمین دستمو گرفت و برد سمت ماشین یونا رو دیدم که با نیشخند داره نگام میکنه
جیمین درو باز کرد نشستم توی ماشین خودشم نشست با سرعت تمام رانندگی میکرد
از ترس قلبم داشت میومد تو دهنم
+جیمین لطفاً آروم تر( ترسیده و با داد) ( منحرف ها)
_ ساکت شو ( عصبی و با داد)
جیمین دستشو گذاشت رو رون پام
به عمارت رسیدیم
_پیاده شو ( عصبی )
پیاده شدم سریع دویدم سمت اتاقم که صدای در اومد
+ بفرمایید ( یکم با ترس )
#خانم فتن برین به اتاقشون
با راهنمایی خدمتکار رفتم به اتاقش چون از جیمین میترسیدم
خدمتکار رفت
با ترس در زدم
_بیا تو
رفتم داخل
_ چرا گذاشتی اون پسر ه بهت دست بزنه؟ ها ؟؟ ( داد + سیلی محکم )
+ م.م.م.ن
_ سعی کردم با هات خوب رفتار کنم اما تو خودت کاری کردی کردی رفتارم و باهات تغییر بدم
+گریه)
نمیدونم این جرات از کجا اوردم که اینو گفتم
+ اون پسره خودش بهم نزدیک شد ( داد )
_پس که اینطور کمربندشو دراورد هر ضربه ای که میزنم رو میشماری مگه نه یه ضربه دیگه اضافه میشه
+گریه )
+ ۱ هق ۲ هق
چند مین بعد
دیگه نای واسم نمونده بود
+۵۸ هق هق ۵۹
+۶۰ و سیاهی متلق
ویو جیمین
داشتم آدرینا رو میزدم که دیدم بیهوش شد براید بغلش کردم و به خدمتکار گفتم ازش مراقبت کنه
به بادیگاردا گفتم که......
خیلی کم حمایت میکنید تا پارت ۱۰ رو بدون شرط مینویسم
Part 6
نگاهی به اطراف انداختم جیمین رفته بود یعنی واقعا بهترین دوستم بهم خیانت کرده تو همین فکرها بودم که دستم توسط یه نفر کشیده شد
ناشناس:=
=امشب به من حال میدی
+چ.چ.چی.می.گی
منو کشوند و برد به یه گوشه خواست از لب.ام بگیره که با کوبیده شدن یه مشت تو سرش پخش زمین شد
_مگه بهت نگفتم نزدیک پسرا نشو ( عصبانی و با داد )
+(ترسیده و لرزان )
جیمین دستمو گرفت و برد سمت ماشین یونا رو دیدم که با نیشخند داره نگام میکنه
جیمین درو باز کرد نشستم توی ماشین خودشم نشست با سرعت تمام رانندگی میکرد
از ترس قلبم داشت میومد تو دهنم
+جیمین لطفاً آروم تر( ترسیده و با داد) ( منحرف ها)
_ ساکت شو ( عصبی و با داد)
جیمین دستشو گذاشت رو رون پام
به عمارت رسیدیم
_پیاده شو ( عصبی )
پیاده شدم سریع دویدم سمت اتاقم که صدای در اومد
+ بفرمایید ( یکم با ترس )
#خانم فتن برین به اتاقشون
با راهنمایی خدمتکار رفتم به اتاقش چون از جیمین میترسیدم
خدمتکار رفت
با ترس در زدم
_بیا تو
رفتم داخل
_ چرا گذاشتی اون پسر ه بهت دست بزنه؟ ها ؟؟ ( داد + سیلی محکم )
+ م.م.م.ن
_ سعی کردم با هات خوب رفتار کنم اما تو خودت کاری کردی کردی رفتارم و باهات تغییر بدم
+گریه)
نمیدونم این جرات از کجا اوردم که اینو گفتم
+ اون پسره خودش بهم نزدیک شد ( داد )
_پس که اینطور کمربندشو دراورد هر ضربه ای که میزنم رو میشماری مگه نه یه ضربه دیگه اضافه میشه
+گریه )
+ ۱ هق ۲ هق
چند مین بعد
دیگه نای واسم نمونده بود
+۵۸ هق هق ۵۹
+۶۰ و سیاهی متلق
ویو جیمین
داشتم آدرینا رو میزدم که دیدم بیهوش شد براید بغلش کردم و به خدمتکار گفتم ازش مراقبت کنه
به بادیگاردا گفتم که......
خیلی کم حمایت میکنید تا پارت ۱۰ رو بدون شرط مینویسم
۴.۶k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.