عشق ممنوعه 🧡 ☆Part 1۷☆
یک ساعتی از اومدن مهمونا گذشته بود که تهیونگ رسید خونه و رفت با همه سلام و احوال پرسی کرد و بعد از اون رفت بالا لباسشو عوض کرد و برگشت پایین پیش مهمونا و اصلا یادش نبود که منم وجود دارم واقعا که
اجوما: سومی کجایی تو دختر؟
سومی: بله اجوما
اجوما: تو اومدی کمک کنی بهم یا مهمونارو دید بزنی؟
سومی: ببخشید
اجوما: بیا اینجا کمکم کن
رفتم و به ادامه کارام رسیدم بعد از نیم ساعت تهیونگ اومد تو آشپزخونه تا آب بخوره که نگاهش به من افتاد ولی من بهش هیچ توجهی نکردم و به کارم ادامه دادم
تهیونگ: اجوما میشه بهم یه لیوان بدی؟
اجوما: آره پسرم بیا
تهیونگ لیوان رو از اجوما گرفت و رفت سمت یخچال که نزدیک سومی بود لیوانش رو پر آب کرد و به میزی که سومی داشت روش کار میکرد تکیه داد و آروم شروع به خوردن آب کرد و آروم با سومی حرف میزد
تهیونگ: عشقم چرا بهم بی توجهی میکنه؟(اروم)
سومی: ....
تهیونگ: دلت میاد تو روز تولدم بخاطر دلیلی که نمیدونم باهام قهر کنی؟
سومی: ....
تهیونگ از سکوت سومی کلافه شد و روبه اجوما گفت
تهیونگ: اجوما چند دقیقه حواست باشه ما زود میایم
تهیونگ دست سومی رو گرفت و برد داخل در انباری آشپزخونه و در رو بست و سومی رو به دیوار آروم کوبوند و صورتشو نزدیک لاله گوش سومی برد و شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ: عشق من برای چی به دوست پسرش بی توجهی میکنه هوم؟
نفس های داغ تهیونگ که به گوش سومی میخورد باعث تپش قلب دختر میشد
سومی: برو اونور من هزارتا کار دارم
تهیونگ: سومی چرا اینجوری میکنی اخه؟! مگه من چیکار کردم؟
سومی: شما برو پیش مهمونای عزیزت
تهیونگ که تازه فهمید چرا سومی ناراحته لبخندی زد
تهیونگ: اووو پس عشق من حسودیش شده
سومی: نخیرم
تهیونگ: عشقم باور کن انقد تعداد مهمونا زیاده حتی نفهمیدم به کی سلام کردم الانم که اومدم پیش تو دیگه لطفا قهر نکن
سومی: خیلخب برو کنار
تهیونگ: نه دیگه نشد اول باید بهم کیس بدی بعد میزارم بری
سومی: چی!!
تهیونگ لباش رو کوبوند رو لبای سومی و مک های ارومی زد و این بوسه تا چند ثانیه ادامه پیدا کرد و بعد از هم جدا شدم
سومی: یااا نمیگی یکی میاد تو میبینه؟!
تهیونگ: نترس اجوما حواسش هست
سومی: هوففف برو کنار دیگه برم
تهیونگ: چشم مادمازل
تهیونگ به همراه سومی از انبار اومدن بیرون که تهیونگ رفت پیش مهمونا و سومی هم به ادامه کاراش رسید
کپی ممنوع ❌
اجوما: سومی کجایی تو دختر؟
سومی: بله اجوما
اجوما: تو اومدی کمک کنی بهم یا مهمونارو دید بزنی؟
سومی: ببخشید
اجوما: بیا اینجا کمکم کن
رفتم و به ادامه کارام رسیدم بعد از نیم ساعت تهیونگ اومد تو آشپزخونه تا آب بخوره که نگاهش به من افتاد ولی من بهش هیچ توجهی نکردم و به کارم ادامه دادم
تهیونگ: اجوما میشه بهم یه لیوان بدی؟
اجوما: آره پسرم بیا
تهیونگ لیوان رو از اجوما گرفت و رفت سمت یخچال که نزدیک سومی بود لیوانش رو پر آب کرد و به میزی که سومی داشت روش کار میکرد تکیه داد و آروم شروع به خوردن آب کرد و آروم با سومی حرف میزد
تهیونگ: عشقم چرا بهم بی توجهی میکنه؟(اروم)
سومی: ....
تهیونگ: دلت میاد تو روز تولدم بخاطر دلیلی که نمیدونم باهام قهر کنی؟
سومی: ....
تهیونگ از سکوت سومی کلافه شد و روبه اجوما گفت
تهیونگ: اجوما چند دقیقه حواست باشه ما زود میایم
تهیونگ دست سومی رو گرفت و برد داخل در انباری آشپزخونه و در رو بست و سومی رو به دیوار آروم کوبوند و صورتشو نزدیک لاله گوش سومی برد و شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ: عشق من برای چی به دوست پسرش بی توجهی میکنه هوم؟
نفس های داغ تهیونگ که به گوش سومی میخورد باعث تپش قلب دختر میشد
سومی: برو اونور من هزارتا کار دارم
تهیونگ: سومی چرا اینجوری میکنی اخه؟! مگه من چیکار کردم؟
سومی: شما برو پیش مهمونای عزیزت
تهیونگ که تازه فهمید چرا سومی ناراحته لبخندی زد
تهیونگ: اووو پس عشق من حسودیش شده
سومی: نخیرم
تهیونگ: عشقم باور کن انقد تعداد مهمونا زیاده حتی نفهمیدم به کی سلام کردم الانم که اومدم پیش تو دیگه لطفا قهر نکن
سومی: خیلخب برو کنار
تهیونگ: نه دیگه نشد اول باید بهم کیس بدی بعد میزارم بری
سومی: چی!!
تهیونگ لباش رو کوبوند رو لبای سومی و مک های ارومی زد و این بوسه تا چند ثانیه ادامه پیدا کرد و بعد از هم جدا شدم
سومی: یااا نمیگی یکی میاد تو میبینه؟!
تهیونگ: نترس اجوما حواسش هست
سومی: هوففف برو کنار دیگه برم
تهیونگ: چشم مادمازل
تهیونگ به همراه سومی از انبار اومدن بیرون که تهیونگ رفت پیش مهمونا و سومی هم به ادامه کاراش رسید
کپی ممنوع ❌
۵۱.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.