فیک سایه سیاه پارت 5
فیک سایه سیاه از جیمین
پارت 5
از زبان جیمین : دستور دادم شکنجش کنن تا بفهمه برای وارد شدن به باند من باید خیلی قوی باشه هر چی نباشه اون یه دختره ولی با چیزی که دیدم از تعجب شاخ در اوردم
انگار با هر شلاقی که به بدنش میخورد قوی تر میشد هیچ صدایی ازش نمیومد فقط میتونستم صدای نفساش رو بشنوم واقعا تعجب کرده بودم چطور ممکنه من خیلی هارو شکنجه کردم اونا جیغ میکشیدن التماس میکردن داد میزدن ولی این .... با اشاره دستم بهشون گفتم کافیه پیراهن سفیدش پر از خون بود دستور دادم دستاشو باز کنن
دایانا: دستامو باز کردن و گذاشتنم زمین به سختی از جام بلند شدم و به طرفش قدم برداشتم رو به روش ایستادم که شروع کرد به دست زدن و گفت
جیمین : افرین واقعا فکر نمیکردم اینقدر مقاوم باشی بهت تبریک میگم به باند من خوش اومدی حالا تو هم عضو باند منی
با صدایی رگ به رگ گفتم : ممنونم
و بعد کتم رو برداشتم تکوندم و به طرف ماشین راه افتادم نشستیم و به طرف خونه رفتیم ، تا خونه ساکت بودیم هیچکدوم حرف نمیزدیم ولی رئیس پارک تو فکر بود رسیدیم پیاده شدیم
جان : قربان اعضا اینجا هستن
جیمین : باشه الان میام
رفتیم داخل تو سالن همه نشسته بودن رفتم جلو
جیمین : سلام رفقا چخبر خوبین
تهیونگ: سلام ممنون
کوک : سلام خوبیم تو خوبی
جیهوپ: سلام مرسی
جیمین : منم خوبم ، این خانم دایانا جکسون همکار جدیدمونه
جیهوپ : جیمین اون چرا اینجوریه چیکارش کردی
جیمین : بعدا دربارش حرف میزنیم
جیهوپ : دیوونه شدی بدنش پر زخمه کلی خون ازش رفته
تهیونگ : راس میگه جیمین خطرناکه
جیمین : پس چطوره جیهوپ بهش رسیدگی کنی ها
از زبان دایانا :
رفتیم داخل که دیدم 3 تا پسر تو سالن نشستن
جیمین باهاشون احوال پرسی کرد منم یه گوشه وایستادم که جیمین منو بهشون معرفی کرد با دیدن وضعیت من انگار نگران شده بودن
که یدفعه یکیشون بلند شد اومد طرفم تو چشمام نگاه کرد و گفت حالت خوبه ؟
دایانا : سرم به نشانه ی تایید تکون دادم
که یهو سرم گیج رفت و همه جا برا سیاه شد
لایک و کامنت یادتون نره ها
پارت 5
از زبان جیمین : دستور دادم شکنجش کنن تا بفهمه برای وارد شدن به باند من باید خیلی قوی باشه هر چی نباشه اون یه دختره ولی با چیزی که دیدم از تعجب شاخ در اوردم
انگار با هر شلاقی که به بدنش میخورد قوی تر میشد هیچ صدایی ازش نمیومد فقط میتونستم صدای نفساش رو بشنوم واقعا تعجب کرده بودم چطور ممکنه من خیلی هارو شکنجه کردم اونا جیغ میکشیدن التماس میکردن داد میزدن ولی این .... با اشاره دستم بهشون گفتم کافیه پیراهن سفیدش پر از خون بود دستور دادم دستاشو باز کنن
دایانا: دستامو باز کردن و گذاشتنم زمین به سختی از جام بلند شدم و به طرفش قدم برداشتم رو به روش ایستادم که شروع کرد به دست زدن و گفت
جیمین : افرین واقعا فکر نمیکردم اینقدر مقاوم باشی بهت تبریک میگم به باند من خوش اومدی حالا تو هم عضو باند منی
با صدایی رگ به رگ گفتم : ممنونم
و بعد کتم رو برداشتم تکوندم و به طرف ماشین راه افتادم نشستیم و به طرف خونه رفتیم ، تا خونه ساکت بودیم هیچکدوم حرف نمیزدیم ولی رئیس پارک تو فکر بود رسیدیم پیاده شدیم
جان : قربان اعضا اینجا هستن
جیمین : باشه الان میام
رفتیم داخل تو سالن همه نشسته بودن رفتم جلو
جیمین : سلام رفقا چخبر خوبین
تهیونگ: سلام ممنون
کوک : سلام خوبیم تو خوبی
جیهوپ: سلام مرسی
جیمین : منم خوبم ، این خانم دایانا جکسون همکار جدیدمونه
جیهوپ : جیمین اون چرا اینجوریه چیکارش کردی
جیمین : بعدا دربارش حرف میزنیم
جیهوپ : دیوونه شدی بدنش پر زخمه کلی خون ازش رفته
تهیونگ : راس میگه جیمین خطرناکه
جیمین : پس چطوره جیهوپ بهش رسیدگی کنی ها
از زبان دایانا :
رفتیم داخل که دیدم 3 تا پسر تو سالن نشستن
جیمین باهاشون احوال پرسی کرد منم یه گوشه وایستادم که جیمین منو بهشون معرفی کرد با دیدن وضعیت من انگار نگران شده بودن
که یدفعه یکیشون بلند شد اومد طرفم تو چشمام نگاه کرد و گفت حالت خوبه ؟
دایانا : سرم به نشانه ی تایید تکون دادم
که یهو سرم گیج رفت و همه جا برا سیاه شد
لایک و کامنت یادتون نره ها
۳۹.۳k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.