فن فیک نامی پارت یک

نامییییی
پارت یک
صبح پاشدم دلم درد می‌کرد
یک هفته از وقتی میدونستم باردارم میگذره
که یک هم حالم بد شد و رفتم بالا بیارم
نامی: عزیزم چی سده؟
ا/ت : هیچی
نامی:‌چند روزه اوکی نیستی
ا/ت ‌:‌خوبم
ویو ا/ت
حالا چیکار کنم اون نمی‌دونه
صبحانه خوردیم و رفتیم بیرون
دمه دریا بهش گفتی….
نامی تو بابای خوبی میشی البته هستی
نامی: چی؟ چی میگییی
ا/ت هیچی فقط من باردارم ؛)
نامییییی: عررر
و بغلت کرد و همو بوسیدین
ویو ا/ت
حالا بریم نودا بقولیم
تو راه بودید که یکی داد زد
ا/تتتت عشقم تو اینجایی
( اسمش جک)
چ‌‌چی‌؟!!
نامی: چی شده اون کیه
ا/ت: اون دوست برادرمه…
نامی:‌چی
خب عیب نداره که
ا/ت وقتی بچه بودم اون رو من کراش داشت…
پرش زمانی به سال ها پیش
ا/ت: ۱۷‌سالشه)
ا/ت : سلام جک
خب داداشی برید تو اتاق
جک:‌نه فکر کنم من کارهای دیگه ای دارم:)
دیگه مغز منحرفتون به جاهای دیگه رفت اما به راه راست داریم میریم )
ا/ت:‌چی؟
عصبانی شدم و زدمش کنار
یک روز داداشم منو کشاند تو زیرزمین و در رو بست
اون جکه ؟
و اون اومد نزدیک
۵ لایکککک