دوپارتی از جین
دستمو کشید به سمت آشپزخونه هر چقدر تلاش میکردم که دستمو ول کنه محکم تر دستمو میگرفت از آشپزخونه که رفت داخل به سمت اتاق خودش رفت منو اورد داخل و درم قفل کرد...
جین:خب لباس عروست اونجاست بپوشش
برگشتم به جایی که اشاره میکرد نگاه کردم واقعا یه لباس عروس بود....
مین هی:شوخی میکنی دیگه
جین:شوخی چیه امروز عروسیمونه
مین هی:برو بابا کی گفته من با تو عروسی میکنم
جین:از خداتم باشه داری زن ورد واید هندسام میشی
مین هی:گفتم نه زنت نمیشم
جین:ببیبن مین هی از وقتی رفتی پیش اون یارو برای دزدی از مدارک من از همه چی باخبرم یا حتی اصلاح میکنم اون یارو هم ادم من بود
مین هی:یعنی....چی
جین:یعنی اینکه همش یه نقشه بود که امروز تو بیای توی عمارت و زن من بشی(با لبخند)
مین هی:چرا داری این کارو باهم میکنی مگه نمیدونی دیگه دوستت ندارم(با بغض)
جین خودشو با قدم های کوتاه بهم رسوند و منو توی بغلش گرفت و موهامو نوازش کرد...
جین:اون اتفاق همش تقصیر پدرم بود و اون عکسایی که دیدی همش فتوشاپ بودن بهتره فراموششون کنی، دوست ندارم روز عروسیمون گریه کنی
ازش فاصله گرفتم و با چشمای اشکی و بینهات گرد شده به چشماش نگاه کردم
مین هی:همش.....دروغ........بود(با تعجب)
جین:اره همش دروغ بود عروسکم،میدونی چرا بهت میگم عروسکم
مین هی:چرا
بهم نزدیک تر شد و با یه بند انگشت فاصله یه دستشو روی کمرم سر داد و یه دستشو نوازش وارانه روی گونم میکشد و با نگاه خمارش که بین اجزای صورتم در گردش بود شروع کرد به صحبت کردن....
جین:چون دقیقا چشمات مثل چشمای یه عروسکه که هر کسی دلش میخواد اون عروسک رو داشته باشه و در اخر {م} که اخرش میزارم به معنی مالکیت من به روی اون عروسک و چشماشه
فاصلمون رو به صفر رسوند شروع کرد به بوسیدنم شاید ازش دل خور بودم اما داشتم کی رو گول میزدم من هنوز عاشقش بودم شاید همین عشق پاک و صادقی که منو جین به هم داشتیم باعث شده بود که منو جین همو دوست داشته باشیم....
پایان
امیدوارم امسال اشکاتون از روی شوق باشه نه غم
امیدوارم خندهاتون از ته دلتون باشه و همچین به امید سلامتی و ازادی همه ی زنای کشورم
عیدی من به شما یه دوپارتیه که بدون شرطه کاشکی پیش هم بودیم و از نزدیک با بغل کردن هم سال جدید رو بهم تبریک میگفتم اما امسال متاسفانه سالمون با از دست دادن خواهرامون برادرامون شروع شد پس با همونا سال جدیدمون رو جشن میگیرم🙂
پیشاپیش سال جدید مبارک هممون باشه♡
اینم از اخرین پست سال ۱۴۰۱
جین:خب لباس عروست اونجاست بپوشش
برگشتم به جایی که اشاره میکرد نگاه کردم واقعا یه لباس عروس بود....
مین هی:شوخی میکنی دیگه
جین:شوخی چیه امروز عروسیمونه
مین هی:برو بابا کی گفته من با تو عروسی میکنم
جین:از خداتم باشه داری زن ورد واید هندسام میشی
مین هی:گفتم نه زنت نمیشم
جین:ببیبن مین هی از وقتی رفتی پیش اون یارو برای دزدی از مدارک من از همه چی باخبرم یا حتی اصلاح میکنم اون یارو هم ادم من بود
مین هی:یعنی....چی
جین:یعنی اینکه همش یه نقشه بود که امروز تو بیای توی عمارت و زن من بشی(با لبخند)
مین هی:چرا داری این کارو باهم میکنی مگه نمیدونی دیگه دوستت ندارم(با بغض)
جین خودشو با قدم های کوتاه بهم رسوند و منو توی بغلش گرفت و موهامو نوازش کرد...
جین:اون اتفاق همش تقصیر پدرم بود و اون عکسایی که دیدی همش فتوشاپ بودن بهتره فراموششون کنی، دوست ندارم روز عروسیمون گریه کنی
ازش فاصله گرفتم و با چشمای اشکی و بینهات گرد شده به چشماش نگاه کردم
مین هی:همش.....دروغ........بود(با تعجب)
جین:اره همش دروغ بود عروسکم،میدونی چرا بهت میگم عروسکم
مین هی:چرا
بهم نزدیک تر شد و با یه بند انگشت فاصله یه دستشو روی کمرم سر داد و یه دستشو نوازش وارانه روی گونم میکشد و با نگاه خمارش که بین اجزای صورتم در گردش بود شروع کرد به صحبت کردن....
جین:چون دقیقا چشمات مثل چشمای یه عروسکه که هر کسی دلش میخواد اون عروسک رو داشته باشه و در اخر {م} که اخرش میزارم به معنی مالکیت من به روی اون عروسک و چشماشه
فاصلمون رو به صفر رسوند شروع کرد به بوسیدنم شاید ازش دل خور بودم اما داشتم کی رو گول میزدم من هنوز عاشقش بودم شاید همین عشق پاک و صادقی که منو جین به هم داشتیم باعث شده بود که منو جین همو دوست داشته باشیم....
پایان
امیدوارم امسال اشکاتون از روی شوق باشه نه غم
امیدوارم خندهاتون از ته دلتون باشه و همچین به امید سلامتی و ازادی همه ی زنای کشورم
عیدی من به شما یه دوپارتیه که بدون شرطه کاشکی پیش هم بودیم و از نزدیک با بغل کردن هم سال جدید رو بهم تبریک میگفتم اما امسال متاسفانه سالمون با از دست دادن خواهرامون برادرامون شروع شد پس با همونا سال جدیدمون رو جشن میگیرم🙂
پیشاپیش سال جدید مبارک هممون باشه♡
اینم از اخرین پست سال ۱۴۰۱
۳۳.۹k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.