عشقی که بهم دادی
"part 65"
کاسه رو گذاشتم روی میز و الفرار
دویدم سمت اتاق و دم در وایستادم
+تهیونگ باختی(خنده)
رفتم تو و در رو قفل کردم
*از زبان تهیونگ
بهم رکب زد؟
با تعجب بهم نگاه میکردم
رفتم سمت در و از پشت در گفتم
_بهم میرسیم
همونجا پشت در نشستم
داشتم به همه چیز فک میکردم
من نمیخوام به ا.ت برگردم...مطمئنم اونم اینو نمیخواد
دستمو گذاشتم زیر چونه م
کاش همه چی درست میشد
به جونگکوک حسودیم میشد که ا.ت رو برای خودش داره
خوشبحالش
ولی من و ا.ت آدمای سابق نیستیم!...هیچوقت مث سابق نمیشیم...همه چیز تمومه...دوتا قلب شکسته به این راحتی درمان نمیشن...حتی اگه سالها بگذره!
*از زبان ا.ت
همونطوری که به سقف اتاق خیره بودم
دستمو گذاشتم زیر سرم
چرا ازم این سوالو کرد
اون فک میکنه من و جونگکوکی باهم قرار میذاریم
جونگکوی بار ها غیر مستقیم بهم اعتراف کرده
من همه اینا رو فهمیدم ولی به روی جونگکوک نیوردم
من جونگکوک رو دوست دارم
ولی عاشقش نیستم
حسی کمتر از عشق و بالاتر از دوستی
فقط همینه
*صبح...ساعت ۷
*از زبان تهیونگ
دیشب جلوی در خوابم برده بود
گردنم درد گرفته بود
دست کشیدم به گردنم و ماساژش دادم
*دینگ دینگ
صدای زنگه؟
*دینگ دینگ
از جام بلند شدم و از توی چشمی بیرونو نگاه کردم
شتتتتتتتتت
جونگکوکه
وای اگه جوابشو ندم الان درو باز میکنه میاد تو
جیهون گفت رمز درو بلده
سریع دویدم سمت اتاق ا.ت
لایک؟
کامنت؟
فالو؟
😘😘
کاسه رو گذاشتم روی میز و الفرار
دویدم سمت اتاق و دم در وایستادم
+تهیونگ باختی(خنده)
رفتم تو و در رو قفل کردم
*از زبان تهیونگ
بهم رکب زد؟
با تعجب بهم نگاه میکردم
رفتم سمت در و از پشت در گفتم
_بهم میرسیم
همونجا پشت در نشستم
داشتم به همه چیز فک میکردم
من نمیخوام به ا.ت برگردم...مطمئنم اونم اینو نمیخواد
دستمو گذاشتم زیر چونه م
کاش همه چی درست میشد
به جونگکوک حسودیم میشد که ا.ت رو برای خودش داره
خوشبحالش
ولی من و ا.ت آدمای سابق نیستیم!...هیچوقت مث سابق نمیشیم...همه چیز تمومه...دوتا قلب شکسته به این راحتی درمان نمیشن...حتی اگه سالها بگذره!
*از زبان ا.ت
همونطوری که به سقف اتاق خیره بودم
دستمو گذاشتم زیر سرم
چرا ازم این سوالو کرد
اون فک میکنه من و جونگکوکی باهم قرار میذاریم
جونگکوی بار ها غیر مستقیم بهم اعتراف کرده
من همه اینا رو فهمیدم ولی به روی جونگکوک نیوردم
من جونگکوک رو دوست دارم
ولی عاشقش نیستم
حسی کمتر از عشق و بالاتر از دوستی
فقط همینه
*صبح...ساعت ۷
*از زبان تهیونگ
دیشب جلوی در خوابم برده بود
گردنم درد گرفته بود
دست کشیدم به گردنم و ماساژش دادم
*دینگ دینگ
صدای زنگه؟
*دینگ دینگ
از جام بلند شدم و از توی چشمی بیرونو نگاه کردم
شتتتتتتتتت
جونگکوکه
وای اگه جوابشو ندم الان درو باز میکنه میاد تو
جیهون گفت رمز درو بلده
سریع دویدم سمت اتاق ا.ت
لایک؟
کامنت؟
فالو؟
😘😘
۳.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.