+دستامو ول کن
+دستامو ول کن
_نکنم چی میشه (با نیش خند )
ویو ات
یکی زدم وسط پاهاش که دستاشو ول کرد
_ایییی توله سگ
+سریع رفتم تو اتاقمو درو بستم و خوابیدم
پرش زمان به فردا صب)
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم یه دووش ۲٠مینی گرفتم موهامو خشک کردم و بالا بستم یه تینت صورتی زدم و خط چش کشیدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم)
و رفتم پایین همه سر میز صبحانه بودن حتی اون پسره
+سلام به همه
♡سلام دخترم
☆سلام بشین
+چشم
☆فک کنم تو و تهیونگ با هم اشنا نشدید
_چرا پدر اشنا شدیم دیشب خیلی خوبم اشنا شدیم
☆واقعا
+ن اصلا اشنا نشدیم
☆خب ات این پسرم تهیونگ و تهیونگ این ات
_خش بختم ات (دستشو دراز میکنه )
+منم همینطور (دستشو میگیره)
☆بچه ها شب برای شام میریم بیرون
+باش
_بریم
خب برا شب اماده باشید
پرش زمان به شب
موهامو باز کردم و حالتشون دادم و یه ارایش لایت کردم و یه لباس انتخواب کردم و پوشیدم( عکسشو میزا رم)
_نکنم چی میشه (با نیش خند )
ویو ات
یکی زدم وسط پاهاش که دستاشو ول کرد
_ایییی توله سگ
+سریع رفتم تو اتاقمو درو بستم و خوابیدم
پرش زمان به فردا صب)
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم یه دووش ۲٠مینی گرفتم موهامو خشک کردم و بالا بستم یه تینت صورتی زدم و خط چش کشیدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم)
و رفتم پایین همه سر میز صبحانه بودن حتی اون پسره
+سلام به همه
♡سلام دخترم
☆سلام بشین
+چشم
☆فک کنم تو و تهیونگ با هم اشنا نشدید
_چرا پدر اشنا شدیم دیشب خیلی خوبم اشنا شدیم
☆واقعا
+ن اصلا اشنا نشدیم
☆خب ات این پسرم تهیونگ و تهیونگ این ات
_خش بختم ات (دستشو دراز میکنه )
+منم همینطور (دستشو میگیره)
☆بچه ها شب برای شام میریم بیرون
+باش
_بریم
خب برا شب اماده باشید
پرش زمان به شب
موهامو باز کردم و حالتشون دادم و یه ارایش لایت کردم و یه لباس انتخواب کردم و پوشیدم( عکسشو میزا رم)
۵.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.