Fate پارت ۵
لباسی که توی خونه پوشیده بودم ی شلوار با طرح لی و نیم تنه مشکی بندی جونگ کوک کمکم کرد چمدونا رو از خونه ببرم بیرون، چمدونا رو گذاشت داخل سندوق عقب رفتم مامانو بغل کردم
مامان: دخترم عزیزم فدات بشم مواظب خودت باش دخترم
+عاشقتم مامان مواظب خودم هستم اگه تونستم بهت زنگ میزنم
مامان: باشه عزیزم
رفتم مینهی رو بغلم کردم
+دوست دارم اسکل من
مینهی: عاشقتم گاو نر خودم
همدیگرو بغل کردیم بعد چند مین از همه خداحافظی کردم ولی پدرمو حتا نگاهم نکردم رفتم طرف ماشین کوک نشستم داخلش
اونم حرکت کرد چند مین گذشت نه من حرف میزدم نه اون که یهویی
_ا..امم ا/ت ببین من نمیخوام ازیتت کنم و تورو ب عنوان بردم نمیخوام
+پس چرا داری منو میبری
_چون خوشگلی
+اگه منو برای بردگی نمیخوای پس برای چی میخوای
_برای خدمت کاری
+ب..باش
یه دست ب موهام کشید
_افرین بیبی
+چرا منو بیبی صدا میکنی
_نمیدونم چون دوست دارم تو نیازی نیست منو ددی صدا کنی همین ارباب صدا کنی کافیه
+چشم
حدودا ³⁰ مین گذشت رسیدیم ب یه عمارت بزرگ
+اینجا عمارت شماست
_آره بیبی
دیگه حرفی نزدم اومدم از ماشین پایین
چند نفر اومدن چمدونا رو از داخل سندوق عقب بیرون اوردن بردن داخل عمارت
با کوک رفتم داخل عمارت خیلی بزرگ بود
_اتاقت طبقه ی بالاست برو بالا اونا زنا بهت اتاقت نشون میدن
+چشم
به معنی تعظین دولا شدم
_اخخخخ من چه بیبی خوبی گیرم اومده
یه لبخند مصنوعی زدم و رفتم بسمت پلها رفتم بالا یه خانم اونجا بود
زنه: شما خانم ا/ت هستن درسته
+بله خودمم
زنه:اتاقتون اونجاست
با دست یه اتاق بهم نشون داد ازش تشکر کردم و رفتم داخل اتاقم یه اتاق خوشگل و ساده و خیلی بزرگ بود وسایلمو داخل کماد چیدم
+آههه ا/ت تو قراره اینجا زندگی کنی پس باید بهش عادت کنی میخواستم برم حموم داخل اتاق که هیچ کس نبود پس خواستم بیرون حموم لخت شم یعنی داخل اتاق جلوی در حموم شلوار و نیم تنمو در آوردم شرت و سوتینم پام بود که یهویی در اتاق باز شد
+جیغغغغغغ
یه خانم مسن اومد داخل اتاق
زنه:اممم دخترم آروم باش میتونی راحت باشی
+اا ب..ببخشید
اون خانم اومد داخل اتاق و درو بست
زنه:اسم من هاریه من اینجا خدمت کارم
+ا..ام
هاری:بگو
+خ..خب اینجا... چیزه..اا.. پد بهداشتی هست
هاری:اره هست چند لحظه صبر کن الان برات میارم
+ممنون
از اتاق رفت بیرون
خدارو شکر خوب ایستگاهش کردم ولی در کل میخواستم، برای روز مبادا خوبه
روی تخت نشستم چند مین گذشت ک با پد بهداشتی اومد
هاری: بیا عزیزم اینم پد بهداشتی
+ممنونم پس من میرم حموم
هاری: برو عزیزم
از اتاق رفت بیرون منم پریدم تو حموم، آب گرمو باز کردم رفتم تو حموم
+اخخخخ چقدر خوبه وایییی
چشمامو بستم که یهو......
ای ای خماری چقدر خوبه 😈🍷
مامان: دخترم عزیزم فدات بشم مواظب خودت باش دخترم
+عاشقتم مامان مواظب خودم هستم اگه تونستم بهت زنگ میزنم
مامان: باشه عزیزم
رفتم مینهی رو بغلم کردم
+دوست دارم اسکل من
مینهی: عاشقتم گاو نر خودم
همدیگرو بغل کردیم بعد چند مین از همه خداحافظی کردم ولی پدرمو حتا نگاهم نکردم رفتم طرف ماشین کوک نشستم داخلش
اونم حرکت کرد چند مین گذشت نه من حرف میزدم نه اون که یهویی
_ا..امم ا/ت ببین من نمیخوام ازیتت کنم و تورو ب عنوان بردم نمیخوام
+پس چرا داری منو میبری
_چون خوشگلی
+اگه منو برای بردگی نمیخوای پس برای چی میخوای
_برای خدمت کاری
+ب..باش
یه دست ب موهام کشید
_افرین بیبی
+چرا منو بیبی صدا میکنی
_نمیدونم چون دوست دارم تو نیازی نیست منو ددی صدا کنی همین ارباب صدا کنی کافیه
+چشم
حدودا ³⁰ مین گذشت رسیدیم ب یه عمارت بزرگ
+اینجا عمارت شماست
_آره بیبی
دیگه حرفی نزدم اومدم از ماشین پایین
چند نفر اومدن چمدونا رو از داخل سندوق عقب بیرون اوردن بردن داخل عمارت
با کوک رفتم داخل عمارت خیلی بزرگ بود
_اتاقت طبقه ی بالاست برو بالا اونا زنا بهت اتاقت نشون میدن
+چشم
به معنی تعظین دولا شدم
_اخخخخ من چه بیبی خوبی گیرم اومده
یه لبخند مصنوعی زدم و رفتم بسمت پلها رفتم بالا یه خانم اونجا بود
زنه: شما خانم ا/ت هستن درسته
+بله خودمم
زنه:اتاقتون اونجاست
با دست یه اتاق بهم نشون داد ازش تشکر کردم و رفتم داخل اتاقم یه اتاق خوشگل و ساده و خیلی بزرگ بود وسایلمو داخل کماد چیدم
+آههه ا/ت تو قراره اینجا زندگی کنی پس باید بهش عادت کنی میخواستم برم حموم داخل اتاق که هیچ کس نبود پس خواستم بیرون حموم لخت شم یعنی داخل اتاق جلوی در حموم شلوار و نیم تنمو در آوردم شرت و سوتینم پام بود که یهویی در اتاق باز شد
+جیغغغغغغ
یه خانم مسن اومد داخل اتاق
زنه:اممم دخترم آروم باش میتونی راحت باشی
+اا ب..ببخشید
اون خانم اومد داخل اتاق و درو بست
زنه:اسم من هاریه من اینجا خدمت کارم
+ا..ام
هاری:بگو
+خ..خب اینجا... چیزه..اا.. پد بهداشتی هست
هاری:اره هست چند لحظه صبر کن الان برات میارم
+ممنون
از اتاق رفت بیرون
خدارو شکر خوب ایستگاهش کردم ولی در کل میخواستم، برای روز مبادا خوبه
روی تخت نشستم چند مین گذشت ک با پد بهداشتی اومد
هاری: بیا عزیزم اینم پد بهداشتی
+ممنونم پس من میرم حموم
هاری: برو عزیزم
از اتاق رفت بیرون منم پریدم تو حموم، آب گرمو باز کردم رفتم تو حموم
+اخخخخ چقدر خوبه وایییی
چشمامو بستم که یهو......
ای ای خماری چقدر خوبه 😈🍷
۵۹.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.