فیک بیگانگانpart⁵
که نفسای یکیو کنار لاله گوشم حس کردم
ته:خانم پارک میدونم خونتونه
ولی حداقل در میزدید..
ات:یاااا اسطوخـو....
ته:..
______ویو تهیونگ______
وقتی از خواب بیدار شدم
دیدم هنوز تو خونه اون دخترم
بلند شدم برم خونه که جیمین زنگ زد گفت اوضاع اونجا خرابه و سسانگ ها خونه جدیمونو پیدا کردن و گفت
که اصلا اونجا پیدام نشه
حالا من چطور به خانم پارک بگم میخوام بمونم و جاییو ازینجا امن تر ندارم
یعنی اجازه میده؟ (بلی بلی تو جون
بخاه جانم😌)
اول رفتم یه دوش پنج مینی گرفتم
حوله رو پیچیدم دوره پایین تنم
و اومدم بیرون که دیدم خانم پارک داره گوشیشو میبوسه و خل بازی درمیاره خندم گرفت ولی بعد یچیزی یادم اومد
و اخمام رفت تو هم رو کاناپه دراز کشیده بود و نمیتونستم چهرشو ببینم و انگار هنوز متوجه حضورم نشده بود
یکی از پاهامو روی کاناپه گذاشتم
و سمتش خم شدم کنار گوشش پچ زدم:خانم پارک میدونم خونتونه ولی حداقل در میزدید.. که یهویی برگشت و..
ته:خانم پارک میدونم خونتونه
ولی حداقل در میزدید..
ات:یاااا اسطوخـو....
ته:..
______ویو تهیونگ______
وقتی از خواب بیدار شدم
دیدم هنوز تو خونه اون دخترم
بلند شدم برم خونه که جیمین زنگ زد گفت اوضاع اونجا خرابه و سسانگ ها خونه جدیمونو پیدا کردن و گفت
که اصلا اونجا پیدام نشه
حالا من چطور به خانم پارک بگم میخوام بمونم و جاییو ازینجا امن تر ندارم
یعنی اجازه میده؟ (بلی بلی تو جون
بخاه جانم😌)
اول رفتم یه دوش پنج مینی گرفتم
حوله رو پیچیدم دوره پایین تنم
و اومدم بیرون که دیدم خانم پارک داره گوشیشو میبوسه و خل بازی درمیاره خندم گرفت ولی بعد یچیزی یادم اومد
و اخمام رفت تو هم رو کاناپه دراز کشیده بود و نمیتونستم چهرشو ببینم و انگار هنوز متوجه حضورم نشده بود
یکی از پاهامو روی کاناپه گذاشتم
و سمتش خم شدم کنار گوشش پچ زدم:خانم پارک میدونم خونتونه ولی حداقل در میزدید.. که یهویی برگشت و..
۲.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.