پارت blood8
پارت ۸
جیسو وجین باهم تاصبح وقت گذورندن و روی صندلی قصر خوابشون برد که کم کم هواروشن شد
با صدای بانوی قصر ازخواب پریدن
بانوی مننننننننن توروخدا کجایین
جیسو:چی شده بگو
بب بانوی من امپ امپراطور امپراطورنهه ایشون بیمار شدن
جیسو به سمت قصر میره جینم همراهش میره
فارس روی تخت و هانا ملکه هم با گریه دست فارس رو گرفته بود
فارس:گریه نکن هانا میدونم دیگه وقت رفته اما خطر همجا هست تهیونگ میخواد سلطنتو بدست بیاره من میدونم نباید بزاریم ......(بیهوش میشه)
هانا:نههه امپراطور جواب بدید خواهش میکنم
پزشک:ایشون باید استراحت کنند
جیسو با سرعت به طرف قصر اومد و بع تخت پدرش هجوم اورد دست فارس روگرفت
جیسو:نه پدر خواهش میکنم تروخدا جواب بدید
هانا دخترشو توبغلش میگیره
دخترم اروم باش باید استراحت کنه
(پارت بعدیو الان میزارم )
جیسو وجین باهم تاصبح وقت گذورندن و روی صندلی قصر خوابشون برد که کم کم هواروشن شد
با صدای بانوی قصر ازخواب پریدن
بانوی مننننننننن توروخدا کجایین
جیسو:چی شده بگو
بب بانوی من امپ امپراطور امپراطورنهه ایشون بیمار شدن
جیسو به سمت قصر میره جینم همراهش میره
فارس روی تخت و هانا ملکه هم با گریه دست فارس رو گرفته بود
فارس:گریه نکن هانا میدونم دیگه وقت رفته اما خطر همجا هست تهیونگ میخواد سلطنتو بدست بیاره من میدونم نباید بزاریم ......(بیهوش میشه)
هانا:نههه امپراطور جواب بدید خواهش میکنم
پزشک:ایشون باید استراحت کنند
جیسو با سرعت به طرف قصر اومد و بع تخت پدرش هجوم اورد دست فارس روگرفت
جیسو:نه پدر خواهش میکنم تروخدا جواب بدید
هانا دخترشو توبغلش میگیره
دخترم اروم باش باید استراحت کنه
(پارت بعدیو الان میزارم )
۱۳.۴k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.