پارت 40
کوک ویو
باورم نمیشد یعنی یعنی ا/ت یه هرزه بود اون بهم خیانت میکرد و من اونقدر احمق بودم که بهش اعتماد کردم این همه سال واسه نبودش ناراحت شدم اما الان ازش متنفرم ازت متنفرم پارک ا/ت با صدای جیمین به خودم اومدم بلند شدم که جانی صدام زد
جانی میدونی کوک ایملدا از تو خوشش میومد
کوک چی
جانی خودم میدیم مخفیانه بهت کمک میکرد اجازه نمیداد بچه ها اذیتت کنند اون دوستت داشت ا/ت هم واسه اینکه اون تو رو دوست داشت بهت نزدیک شد تا شما پیش هم نباشین
کوک ای کاش از اول متوجه میشدم بریم
ایملدا ویو
باید باید مطمئن بشم خدمتکار در رو باز کرد و برام غذا آورد میخواست بره که دستش رو گرفتم
خدمتکار چیزی شده
ایملدا خواهش میکنم خواهش میکنم کمکم کن ازت یه چیزی میخوام میتونی برام بیاریش
خدمتکار خانم من حق ندارم بهتون کمک کنم
ایملدا فقط فقط اینبار باید مطمعن باشن میتونی برام یه بیبی چک بگیری
خدمتکار من باید برم
ایملدا خدایا آخه چرا چرا باید اینطوری میشد یعنی ممکنه من باردار باشم باید مطمئن بشم ولی چطوری
سرم درد میکرد و گیج میرفت همه علائم رو داشتم ولی این میتونست یه چیز دیگه ای هم باشه دیگه بیشتر فکر نکردم و خوابیدم
با صدا زدن های یکی بیدار شدم همون خدمتکار بود یه چیزی داد دستم و از اونجا رفت به دستم نگاه کردم یه بیبی چک بود یعنی خدایا شکرت رفتم حموم و انجامش دادم چند دقیقه بعد دوتا خط سیاه خورد این این یعنی من باردارم من روی بچه جونگ کوک باردار بودم بی هوا اشک میریختم
باورم نمیشد یعنی یعنی ا/ت یه هرزه بود اون بهم خیانت میکرد و من اونقدر احمق بودم که بهش اعتماد کردم این همه سال واسه نبودش ناراحت شدم اما الان ازش متنفرم ازت متنفرم پارک ا/ت با صدای جیمین به خودم اومدم بلند شدم که جانی صدام زد
جانی میدونی کوک ایملدا از تو خوشش میومد
کوک چی
جانی خودم میدیم مخفیانه بهت کمک میکرد اجازه نمیداد بچه ها اذیتت کنند اون دوستت داشت ا/ت هم واسه اینکه اون تو رو دوست داشت بهت نزدیک شد تا شما پیش هم نباشین
کوک ای کاش از اول متوجه میشدم بریم
ایملدا ویو
باید باید مطمئن بشم خدمتکار در رو باز کرد و برام غذا آورد میخواست بره که دستش رو گرفتم
خدمتکار چیزی شده
ایملدا خواهش میکنم خواهش میکنم کمکم کن ازت یه چیزی میخوام میتونی برام بیاریش
خدمتکار خانم من حق ندارم بهتون کمک کنم
ایملدا فقط فقط اینبار باید مطمعن باشن میتونی برام یه بیبی چک بگیری
خدمتکار من باید برم
ایملدا خدایا آخه چرا چرا باید اینطوری میشد یعنی ممکنه من باردار باشم باید مطمئن بشم ولی چطوری
سرم درد میکرد و گیج میرفت همه علائم رو داشتم ولی این میتونست یه چیز دیگه ای هم باشه دیگه بیشتر فکر نکردم و خوابیدم
با صدا زدن های یکی بیدار شدم همون خدمتکار بود یه چیزی داد دستم و از اونجا رفت به دستم نگاه کردم یه بیبی چک بود یعنی خدایا شکرت رفتم حموم و انجامش دادم چند دقیقه بعد دوتا خط سیاه خورد این این یعنی من باردارم من روی بچه جونگ کوک باردار بودم بی هوا اشک میریختم
۵۳.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.