آسمان تهمت نزن ،دیـوانـــــه ام!
آسمان تهمت نزن ،دیـوانـــــه ام!
با زمین و بازمان،بی گــانـــــه ام!
بس که باریــــدی بر آن دیــوار مـا
از غمش چون خانه ای ،ویــرانـه ام
آنچه دنیا داده مــا را ،باخـــــتـیــم
ریختی چون سیل غم ،بر شـانــه ام
از درختان گفتی و تـرس از تبــــر
ریشه سوزاندی تو ای ،هم خانه ام
تازیـــانه میزدی، بر پـشـــــت مـا
آســـمان یادم نکن ،افســـانــه ام...
با زمین و بازمان،بی گــانـــــه ام!
بس که باریــــدی بر آن دیــوار مـا
از غمش چون خانه ای ،ویــرانـه ام
آنچه دنیا داده مــا را ،باخـــــتـیــم
ریختی چون سیل غم ،بر شـانــه ام
از درختان گفتی و تـرس از تبــــر
ریشه سوزاندی تو ای ،هم خانه ام
تازیـــانه میزدی، بر پـشـــــت مـا
آســـمان یادم نکن ،افســـانــه ام...
۶۲۸
۲۴ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.