فیک کوک عشق سر سخت من
فیک کوک عشق سر سخت من
(پارت۴)
از زبان ات
چشمم به جیا بود پسرا درگیر صحبت کردن بودن که سه تا پسر مست رفتن مزاحم جیا شدن بلند شدم چند تا قدم برداشتم گفتم اوه چه خبر یکی از اون پسرا دست منو گرفت گفت توهم خیلی جیگری صبر تموم شد دست شو پیچوندم یه مشت زدم توی دهنش اون یکی روهم باسرم زدو تو دماغش جیا رفت عقب دگیر کتک زدنشو شدم هرسه تارو خوابونده بودم جوری زدموش که بیهوش بودن
دونفر منو از پشت گرفتن میخواستم اوناروهم بزنم که دیدم جونگ کوک وجیمینن جیمین گفت هووو منم دوستت مشتمو اوردم پایین
از زبان کوک
سر گرم حرف زدن بودم که رومو اونور کردم دیدم یکی دست ات گرفته بلند شدم دیدم ات دستشو پیچوند یه مشت زد تو دهنش متعجب موندم با بچه ها تا رفتیم جلوتر ات هرسه تا رو زده بود اون سه تا
بیحال بودن که ات انقدر زدشون که بیهوش شدن
صورتشون داشت از بین میرفت با جیمین ات رو بلند
کردیم خواست به ماهم حمله کنه طوری اعصبی بود
انگا دیگه اون ات نبود یه ادم دیگه بود رفتیم خونه
دستشو شست بچه ها گفتن ات تو مثل جوجه هایی
چطوری تبدیل به یه همچین ادمی میشی فقط گفت
وقتی اعصبی میشم دیگه نمیفهم چی میشه جیمین
به من نگاه کرد گفت برای همین گفتم باهاش کلکل
نکن سمت ات نگاه کردم دوباره ات سابقه با خودم
گفتم این چقدر زود عوض میشه
(پارت۴)
از زبان ات
چشمم به جیا بود پسرا درگیر صحبت کردن بودن که سه تا پسر مست رفتن مزاحم جیا شدن بلند شدم چند تا قدم برداشتم گفتم اوه چه خبر یکی از اون پسرا دست منو گرفت گفت توهم خیلی جیگری صبر تموم شد دست شو پیچوندم یه مشت زدم توی دهنش اون یکی روهم باسرم زدو تو دماغش جیا رفت عقب دگیر کتک زدنشو شدم هرسه تارو خوابونده بودم جوری زدموش که بیهوش بودن
دونفر منو از پشت گرفتن میخواستم اوناروهم بزنم که دیدم جونگ کوک وجیمینن جیمین گفت هووو منم دوستت مشتمو اوردم پایین
از زبان کوک
سر گرم حرف زدن بودم که رومو اونور کردم دیدم یکی دست ات گرفته بلند شدم دیدم ات دستشو پیچوند یه مشت زد تو دهنش متعجب موندم با بچه ها تا رفتیم جلوتر ات هرسه تا رو زده بود اون سه تا
بیحال بودن که ات انقدر زدشون که بیهوش شدن
صورتشون داشت از بین میرفت با جیمین ات رو بلند
کردیم خواست به ماهم حمله کنه طوری اعصبی بود
انگا دیگه اون ات نبود یه ادم دیگه بود رفتیم خونه
دستشو شست بچه ها گفتن ات تو مثل جوجه هایی
چطوری تبدیل به یه همچین ادمی میشی فقط گفت
وقتی اعصبی میشم دیگه نمیفهم چی میشه جیمین
به من نگاه کرد گفت برای همین گفتم باهاش کلکل
نکن سمت ات نگاه کردم دوباره ات سابقه با خودم
گفتم این چقدر زود عوض میشه
۵.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.