اولین سفر تنهایی🧡🍂p۸
ویو سومی💙✡
با جیمین رفتیم خونه و میخواستم یه جوری از زیر زبونش بکشم بیرون که کوک کجاست لیا واقعا داشت میمرد و من رفتم توی اتاق(اتاق مشترکشون) که لباسم رو عوض کنم و رفتم پایین که دیدم جیمین با استرس داره با تلفن حرف میزنه پا گوش واستادم
جیمین:کوک تو هنوز پیش اونیی
وای نه نکنه کردیش مست بودی
خاک تو سرت اگر لیا بفهمه چی
چی تو دیگه لیا رو نمیخوای ی...
یعنی میخوای با هاش کات(قطع رابطه)
کنی واییی باشه من الان سومی اینجاست من بهت زنگ میزنم
باشه خدافظ
سومی:با کسی صحبت میکردی(مشکوک)
جیمین:نه
سومی:بنظر با کوک حرف میزدی
جیمین:نه کوک چیزه نه بابا کوک کیه اصلا(دست پاچه)
سومی:زود بگو چخبر همه ی حرف هات رو شنیدم
جیمین:خب چیزه امممم کوک دوباره دوست دختر قبلیش که اسمش یونا هست رو دیده و میگه حسش به یونا بیشتره و یه شب توی بار مست بوده و رفته و با هم س*ک*س کردن و میگه میخواد با لیا کات کنه و با اون ازدواج کنه
و میخواد امشب همین کار رو بکنه
سومی:واقعا که تو و کوک نمیگید این دختر قلبش ضعیفه اون نمیتونه بهترین کسی که پیشش هست رو ول کنه امروزم ول کنه از افسردگی و تنهایی میمیره
جیمین:چیی قلبش ضعیفه
سومی:اره
جیمین:بدو بریم پیش لیا بدو
سومی:باشه باشه ارام باش فرزندم
سومی سریع حاضر شد و جیمین با تمام سرعت به سمت خونه ی لیا حرکت میکرد
جیمین:ای وای این کوک بود رفت تو
سومی:واییی ارهههه بدو
جیمین و سومی مثل جت از ماشین پیاده شدن و رفتن داخل
جیمین:کوک صبر کن (با داد)
کوک:چی میگی جیمین اینجا چیکار میکنی
سومی:بیا لیا باید بریم
لیا:کجا من میخوام پیش کوکی باشم
سومی:لیا بیا بعدا برات تعریف میکنم
لیا:اینجا چخبره (با داد)
کوک:بسه دیگه میخوام همه چیز رو بهش بگم
لیا:بگو میشنوم
کوک:من دوست دختر سابقم رو پیدا کردم و حسم به اون بیشتر از حس تو هست پس کات فردا هم که از خواب بیدارم میشم توی این خونه نبینمت
لیا:چی تو تو میخوای منو تنهای بزاری
اگر این توری بود چرا اومدی و بهم در خواست رابطه(دوست دختر/ دوست پسر) دادی (با داد)
چرا چرا چرا (با گریه)
سومی:لیا حالت خوبه لیاااا حالت خوبه
لیا:اره من خوبم عالی عالی هستم اصلا چرا فردا الان میرم
لیا همین جوری رفت بیرون بدون اینکه لباس گرم بپوشه
سومی:وای تو چیکار کردی کوک باورم نمیشه اون قلبش ضعیفه
کوک:جانم قلبش ضعیفه
جیمین:اره متاسفانه
کوک:وااااااایییییییی الان چیکار کنم
یونا:هیچی عشقم خوش گذرونی
کوک:عههه یونا تو اومدی
سومی:واقعا این دختر ه*ر*ز*ه رابطه تون رو خراب کرد
یونا:کوکی ببین چجوری با من حرف میزنه
کوک:یونا الان وقت این حرف ها نیست
سومی:ز*ی*ر*خ*و*ا*ب(جوری که فقط خودش بشنوه)
ادامه دارد.....
اسکی ممنوع ❌
با جیمین رفتیم خونه و میخواستم یه جوری از زیر زبونش بکشم بیرون که کوک کجاست لیا واقعا داشت میمرد و من رفتم توی اتاق(اتاق مشترکشون) که لباسم رو عوض کنم و رفتم پایین که دیدم جیمین با استرس داره با تلفن حرف میزنه پا گوش واستادم
جیمین:کوک تو هنوز پیش اونیی
وای نه نکنه کردیش مست بودی
خاک تو سرت اگر لیا بفهمه چی
چی تو دیگه لیا رو نمیخوای ی...
یعنی میخوای با هاش کات(قطع رابطه)
کنی واییی باشه من الان سومی اینجاست من بهت زنگ میزنم
باشه خدافظ
سومی:با کسی صحبت میکردی(مشکوک)
جیمین:نه
سومی:بنظر با کوک حرف میزدی
جیمین:نه کوک چیزه نه بابا کوک کیه اصلا(دست پاچه)
سومی:زود بگو چخبر همه ی حرف هات رو شنیدم
جیمین:خب چیزه امممم کوک دوباره دوست دختر قبلیش که اسمش یونا هست رو دیده و میگه حسش به یونا بیشتره و یه شب توی بار مست بوده و رفته و با هم س*ک*س کردن و میگه میخواد با لیا کات کنه و با اون ازدواج کنه
و میخواد امشب همین کار رو بکنه
سومی:واقعا که تو و کوک نمیگید این دختر قلبش ضعیفه اون نمیتونه بهترین کسی که پیشش هست رو ول کنه امروزم ول کنه از افسردگی و تنهایی میمیره
جیمین:چیی قلبش ضعیفه
سومی:اره
جیمین:بدو بریم پیش لیا بدو
سومی:باشه باشه ارام باش فرزندم
سومی سریع حاضر شد و جیمین با تمام سرعت به سمت خونه ی لیا حرکت میکرد
جیمین:ای وای این کوک بود رفت تو
سومی:واییی ارهههه بدو
جیمین و سومی مثل جت از ماشین پیاده شدن و رفتن داخل
جیمین:کوک صبر کن (با داد)
کوک:چی میگی جیمین اینجا چیکار میکنی
سومی:بیا لیا باید بریم
لیا:کجا من میخوام پیش کوکی باشم
سومی:لیا بیا بعدا برات تعریف میکنم
لیا:اینجا چخبره (با داد)
کوک:بسه دیگه میخوام همه چیز رو بهش بگم
لیا:بگو میشنوم
کوک:من دوست دختر سابقم رو پیدا کردم و حسم به اون بیشتر از حس تو هست پس کات فردا هم که از خواب بیدارم میشم توی این خونه نبینمت
لیا:چی تو تو میخوای منو تنهای بزاری
اگر این توری بود چرا اومدی و بهم در خواست رابطه(دوست دختر/ دوست پسر) دادی (با داد)
چرا چرا چرا (با گریه)
سومی:لیا حالت خوبه لیاااا حالت خوبه
لیا:اره من خوبم عالی عالی هستم اصلا چرا فردا الان میرم
لیا همین جوری رفت بیرون بدون اینکه لباس گرم بپوشه
سومی:وای تو چیکار کردی کوک باورم نمیشه اون قلبش ضعیفه
کوک:جانم قلبش ضعیفه
جیمین:اره متاسفانه
کوک:وااااااایییییییی الان چیکار کنم
یونا:هیچی عشقم خوش گذرونی
کوک:عههه یونا تو اومدی
سومی:واقعا این دختر ه*ر*ز*ه رابطه تون رو خراب کرد
یونا:کوکی ببین چجوری با من حرف میزنه
کوک:یونا الان وقت این حرف ها نیست
سومی:ز*ی*ر*خ*و*ا*ب(جوری که فقط خودش بشنوه)
ادامه دارد.....
اسکی ممنوع ❌
۸.۷k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.