(همین اول بگم بچه ها پیج باگ خورده بود اصلا یجورایی هنگ ک
(همین اول بگم بچه ها پیج باگ خورده بود اصلا یجورایی هنگ کرده بود و بعد چند هفته برگشت )
#شاهزاده_ی_کتاب
P=18
- دیدم نیستن سریع کل خونرو گشتم نبودم انگار زمین دهن باز کرده شده و رفته توش
دست کشیدم تو موهام و نفس عمیق میکشیدم و حدس میزدم که کی کرده
دیدم گوشیم زنگ میخوره
- دیدم تماس تصویری از طرف لی اون مرتیکه ایه که زنشو کشدم برداشتم که دیدم
میگه ( علامت لی ")
" تهیونگ پرنس فرانسوی که الان دخترو زنت دست منن
- اینو گفتو یه گوله تو سر هیون و یونا خالی کرد .
شرایط 🎀🪅
( فک کردی تموم شد : نححححح داشتم ایسگات میکردم ) . ادامه
- از خواب پریدم و هیون کیوتمو توی تخت دیدم مژه های خیلی بلندشو روی هم گزاشته و لبای قلوه ایش میخندید
- هیون ................ هیون ....از خواب بیدار نشد که دیدم صدای جیغ و ذوقِ یونایی که وارد اتاق میشه و میگه ماماننننن .... باباااااا
- ها کوچولو
+ چی شده .........کار قشنگی نبود
< ولی مامانی ( کیوت
+ اوکی میبخشم
- به من یه سلام نمیدید بیبی گرل و پرنسس کوچولو
< الان بیبی گرل منم یا مامان ......
- تو بیبی گرلی و مامان پرنسس ( داره الکی میگه )
+ تو راس میگی
- اوهوممم
< من گشنمه
- باید آجوما صبحونه آماده میکرده پس تو میتونی بری پایین و صبحونه بخوری من الان میام
< باشه
- رفت ! بیا بغلم کوچولوی من دختر کوچولوی من بیبی گرل منم ( خطاب به هیون)
+ اوکی خودت شروع کردی . مثلا
پرنسس فرانسوی من موسیقی زندگی من
عشقِ زندگیم
- بسه بسه دلم آب شد
+ 😂😂
- لبامو رو لباش گزاشتم و شروع به بوسیدنش کردم
+ تهیونگ بسه دیگ بریم پیش بچه
- اوکی .
+ رفتیم پایین و سر میز صبحونه نشستیم که
شرایط 🪩🪄
⁸² تایی شدن 🪩🪄
⁴ تا لایک🪩🪄
² تا کامنت 🪩🪄
#شاهزاده_ی_کتاب
P=18
- دیدم نیستن سریع کل خونرو گشتم نبودم انگار زمین دهن باز کرده شده و رفته توش
دست کشیدم تو موهام و نفس عمیق میکشیدم و حدس میزدم که کی کرده
دیدم گوشیم زنگ میخوره
- دیدم تماس تصویری از طرف لی اون مرتیکه ایه که زنشو کشدم برداشتم که دیدم
میگه ( علامت لی ")
" تهیونگ پرنس فرانسوی که الان دخترو زنت دست منن
- اینو گفتو یه گوله تو سر هیون و یونا خالی کرد .
شرایط 🎀🪅
( فک کردی تموم شد : نححححح داشتم ایسگات میکردم ) . ادامه
- از خواب پریدم و هیون کیوتمو توی تخت دیدم مژه های خیلی بلندشو روی هم گزاشته و لبای قلوه ایش میخندید
- هیون ................ هیون ....از خواب بیدار نشد که دیدم صدای جیغ و ذوقِ یونایی که وارد اتاق میشه و میگه ماماننننن .... باباااااا
- ها کوچولو
+ چی شده .........کار قشنگی نبود
< ولی مامانی ( کیوت
+ اوکی میبخشم
- به من یه سلام نمیدید بیبی گرل و پرنسس کوچولو
< الان بیبی گرل منم یا مامان ......
- تو بیبی گرلی و مامان پرنسس ( داره الکی میگه )
+ تو راس میگی
- اوهوممم
< من گشنمه
- باید آجوما صبحونه آماده میکرده پس تو میتونی بری پایین و صبحونه بخوری من الان میام
< باشه
- رفت ! بیا بغلم کوچولوی من دختر کوچولوی من بیبی گرل منم ( خطاب به هیون)
+ اوکی خودت شروع کردی . مثلا
پرنسس فرانسوی من موسیقی زندگی من
عشقِ زندگیم
- بسه بسه دلم آب شد
+ 😂😂
- لبامو رو لباش گزاشتم و شروع به بوسیدنش کردم
+ تهیونگ بسه دیگ بریم پیش بچه
- اوکی .
+ رفتیم پایین و سر میز صبحونه نشستیم که
شرایط 🪩🪄
⁸² تایی شدن 🪩🪄
⁴ تا لایک🪩🪄
² تا کامنت 🪩🪄
۴.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.