(کوک؛
(کوک؛
ته✓ میونگ☆جونگ اون♡)
ته ویو
؛ته.. من. کجام.. بغض
✓بیمارستان (سرد)
؛ هوم من حالم خوبه میتونی بری
ته بدون اینکه به کوک جوابی بده رفت بیرون وقتی ته از اتاق بیرون اومد کوک چهار تا چهارتا اشک میریخت
کل چشماش خونی شده بود
چشماشو اروم بست اما اشک های تازه دوباره. از چشماش پایین اومد رابطه خودش با ته مثل فیلم از جلوی چشماش رد میشد انقدر حالش بد بود که نفهمید کی خوابش برد
ببخشید اگه کمه بزور گذاشتم😭
ته✓ میونگ☆جونگ اون♡)
ته ویو
؛ته.. من. کجام.. بغض
✓بیمارستان (سرد)
؛ هوم من حالم خوبه میتونی بری
ته بدون اینکه به کوک جوابی بده رفت بیرون وقتی ته از اتاق بیرون اومد کوک چهار تا چهارتا اشک میریخت
کل چشماش خونی شده بود
چشماشو اروم بست اما اشک های تازه دوباره. از چشماش پایین اومد رابطه خودش با ته مثل فیلم از جلوی چشماش رد میشد انقدر حالش بد بود که نفهمید کی خوابش برد
ببخشید اگه کمه بزور گذاشتم😭
۲.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.