تفسیر قرآن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
هر روز آیاتی از قرآن کریم را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
ترجمه و تفسیر آیات 30 تا 33 سوره ص
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30)
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ (31)
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ (32)
رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ (33)
ترجمه :
و ما به داود سليمان را بخشيديم، او بنده خوبى بود، زيرا كه بسيار به درگاه ما روى مى آورد.
آن گاه كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو بر سليمان عرضه شد (و او مشغول سان ديدن بود).
پس سليمان گفت: من اين اسبان را به خاطر پروردگارم (و براى جهاد با كفّار) دوست دارم. (سان ديدن ادامه داشت) تا آنكه اسبان از ديدگان اوپنهان شدند.
(پس دستور داد) اسبان را نزد من بازگردانيد (تا بار ديگر آنها را ببينم) پس شروع كرد (به نوازش كردن اسبان و) تا ساق ها و گردن هاى اسبان را دست مى كشيد.
نکته ها:
«صافنات» جمع «صافنة» به اسبى گفته مى شود كه هنگام ايستادن يكى از دست هاى خود را كمى بلند مى كند و نوك سم را به زمين مى گذارد كه اين امر، نشانه چابكى اوست. «جياد» يا جمع «جواد» به معناى اسب تندرو است يا جمع «جَيّد» يعنى نفيس و ارزشمند.
كلمه «خير» در مورد اموال دنيا نيز به كار مى رود كه در اينجا مراد از آن، اسبان هستند. تركيبِ «حُبّ الخير» به معناى دوست داشتن چيزى است كه به انسان خير مى رساند. چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: «و انه لحب الخير لشديد»(32)
يك توضيح و بررسى
در مورد اين آيات، دو تفسير كاملاً متفاوت بيان شده است كه مطابق آنچه ما گفتيم:
روزى حضرت سليمان به هنگام عصر از اسبان تيزرو كه براى جهاد آماده كرده بود سان مى ديد، نظير سان ديدنى كه در آيه 17 سوره نمل مى خوانيم: «و حشر لسليمان جنوده من الجنّ و الانس» علاقه سليمان به اسبان، جهت اهداف رزمى و براى خدا بود و لذا فرمود: سرچشمه علاقه من ياد خداست. «احببت حب الخير عن ذكر ربّى» نگاه سليمان هم چنان ادامه داشت تا اسب ها از ديدگان سليمان پنهان شدند. او دستور داد بار ديگر اسبان را برگردانيد و رژه را تكرار كنيد. در سان دوم، سليمان دستى بر گردن و ساق اسبان كشيد و بدين وسيله از مربيان نيز قدردانى كرد.
اين تفسير، هم با ظاهر آيه سازگار است و هم فخر رازى و سيد مرتضى آن را نقل كرده اند و از بيان مرحوم علامه مجلسى در بحار (ج 14، ص 104) نيز استفاده مى شود. بر اساس اين تفسير مراد از جمله «توارت بالحجاب» دور شدن اسبان از محل سان و ديدگان حضرت سليمان و مراد از جمله «ردّوها علىّ» تقاضاى تكرار سان است.
امّا در بعضى تفاسير مى خوانيم: سليمان آن چنان در تماشاى اسبان غرق شد كه خورشيد غروب كرد و نماز عصرش از دست رفت. لذا ناراحت شد و دستور داد خورشيد برگردد و مشغول وضو شد و سر و گردن و پاهايش را مسح كرد.
در اين معنا اشكالاتى است، از جمله:
1. نامى از خورشيد در آيه نيست تا مراد از «توارت بالحجاب» غروب آن و مراد از «ردّوها علىّ» بازگشت آن باشد.
2. پيامبرى كه خداوند او را در آيه قبل با جمله «نعم العبد» و «اوّاب» ستايش مى كند، چگونه در آيه بعد فردى غافل از نماز معرّفى مى نمايد!؟
3. دستور برگشتن خورشيد با لحنى آمرانه «ردّوها علىّ» چه توجيهى دارد؟ اگر نمازى كه ترك شده واجب بوده كه با شأن پيامبر سازگار نيست و اگر نماز نافله و مستحبى بوده، برگشت خورشيد براى نماز نافله چه توجيهى دارد؟
اين تفسير در برخى روايات نيز آمده است، امّا روايات ياد شده سند صحيحى ندارند و با اصول عقلى كه مى گويد: بايد انبيا معصوم باشند سازگار نيست، لذا بهتر است فهم اين روايات را به اهلش واگذاريم.(33)
32) عاديات، 8 .
33) تفسير نمونه.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
هر روز آیاتی از قرآن کریم را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
ترجمه و تفسیر آیات 30 تا 33 سوره ص
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30)
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ (31)
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ (32)
رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ (33)
ترجمه :
و ما به داود سليمان را بخشيديم، او بنده خوبى بود، زيرا كه بسيار به درگاه ما روى مى آورد.
آن گاه كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو بر سليمان عرضه شد (و او مشغول سان ديدن بود).
پس سليمان گفت: من اين اسبان را به خاطر پروردگارم (و براى جهاد با كفّار) دوست دارم. (سان ديدن ادامه داشت) تا آنكه اسبان از ديدگان اوپنهان شدند.
(پس دستور داد) اسبان را نزد من بازگردانيد (تا بار ديگر آنها را ببينم) پس شروع كرد (به نوازش كردن اسبان و) تا ساق ها و گردن هاى اسبان را دست مى كشيد.
نکته ها:
«صافنات» جمع «صافنة» به اسبى گفته مى شود كه هنگام ايستادن يكى از دست هاى خود را كمى بلند مى كند و نوك سم را به زمين مى گذارد كه اين امر، نشانه چابكى اوست. «جياد» يا جمع «جواد» به معناى اسب تندرو است يا جمع «جَيّد» يعنى نفيس و ارزشمند.
كلمه «خير» در مورد اموال دنيا نيز به كار مى رود كه در اينجا مراد از آن، اسبان هستند. تركيبِ «حُبّ الخير» به معناى دوست داشتن چيزى است كه به انسان خير مى رساند. چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: «و انه لحب الخير لشديد»(32)
يك توضيح و بررسى
در مورد اين آيات، دو تفسير كاملاً متفاوت بيان شده است كه مطابق آنچه ما گفتيم:
روزى حضرت سليمان به هنگام عصر از اسبان تيزرو كه براى جهاد آماده كرده بود سان مى ديد، نظير سان ديدنى كه در آيه 17 سوره نمل مى خوانيم: «و حشر لسليمان جنوده من الجنّ و الانس» علاقه سليمان به اسبان، جهت اهداف رزمى و براى خدا بود و لذا فرمود: سرچشمه علاقه من ياد خداست. «احببت حب الخير عن ذكر ربّى» نگاه سليمان هم چنان ادامه داشت تا اسب ها از ديدگان سليمان پنهان شدند. او دستور داد بار ديگر اسبان را برگردانيد و رژه را تكرار كنيد. در سان دوم، سليمان دستى بر گردن و ساق اسبان كشيد و بدين وسيله از مربيان نيز قدردانى كرد.
اين تفسير، هم با ظاهر آيه سازگار است و هم فخر رازى و سيد مرتضى آن را نقل كرده اند و از بيان مرحوم علامه مجلسى در بحار (ج 14، ص 104) نيز استفاده مى شود. بر اساس اين تفسير مراد از جمله «توارت بالحجاب» دور شدن اسبان از محل سان و ديدگان حضرت سليمان و مراد از جمله «ردّوها علىّ» تقاضاى تكرار سان است.
امّا در بعضى تفاسير مى خوانيم: سليمان آن چنان در تماشاى اسبان غرق شد كه خورشيد غروب كرد و نماز عصرش از دست رفت. لذا ناراحت شد و دستور داد خورشيد برگردد و مشغول وضو شد و سر و گردن و پاهايش را مسح كرد.
در اين معنا اشكالاتى است، از جمله:
1. نامى از خورشيد در آيه نيست تا مراد از «توارت بالحجاب» غروب آن و مراد از «ردّوها علىّ» بازگشت آن باشد.
2. پيامبرى كه خداوند او را در آيه قبل با جمله «نعم العبد» و «اوّاب» ستايش مى كند، چگونه در آيه بعد فردى غافل از نماز معرّفى مى نمايد!؟
3. دستور برگشتن خورشيد با لحنى آمرانه «ردّوها علىّ» چه توجيهى دارد؟ اگر نمازى كه ترك شده واجب بوده كه با شأن پيامبر سازگار نيست و اگر نماز نافله و مستحبى بوده، برگشت خورشيد براى نماز نافله چه توجيهى دارد؟
اين تفسير در برخى روايات نيز آمده است، امّا روايات ياد شده سند صحيحى ندارند و با اصول عقلى كه مى گويد: بايد انبيا معصوم باشند سازگار نيست، لذا بهتر است فهم اين روايات را به اهلش واگذاريم.(33)
32) عاديات، 8 .
33) تفسير نمونه.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
۳۳۱
۲۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.