عشق مافیایی من پارت13
+نظرت چیه با این پسر یکم خوش بگزرونی(نیشخند وقتی به چشمای ا.ت نگاه می کرد)
_م.....منظو....(حرفشبا قرار گرفتن ل*ب های جونگ کوک روی ل*ب هاش نصفه موند جونگکوک به کمرش چنگ زد و ا.ت احساس گرما می کرد و نمی تونست ازش دست بکشه اههه لعنت اونو دیونه وار می خواست پس دستاش رو به گردن جونگ کوک رسوند و همراهیش کرد جونگکوک اون رو بلند کرد ا.ت هم پ*اهاش رو دور جونگکوک حلقه کرد همینطور که هم رو دیوانه وار می ب*وسیدند جونگکوک به سمت نزدیک ترین اتاق رفت و در رو بست و ا.ت رو پرت کرد روی ت*خت و درحالی که ا.ت با ش*هود به جونک کوک نگاه می کرد جونگکوک ل*باسش رو در اورو بدون وقت تلف کردن روی ا.ت خی*مه زد و......... یه چیز خشن تصور کنید😂😬👍)
(بخاطر اینکه دوباره پیجم مسدود نشه نمیتونم اسمات بنویسم ببخشید💔🙂)
(صبخ روز بعد)
_اه سرم درد می کنه(از خواب پاشدم سرم درد می کرد خواستم پاشم که درد بدی زیر دلم پیچید یهو دیدم ل*ختم چیی ولی دیشب ...من...من دارم دیونه میشم صبکن جونگکوک... به طرف دیگه تخت نگاه کردم اونجا نبود هر طور بود پاشدم خودمو به ح*مام رسوندم بعد 10 دقیق اوم م بیرون زود یه لباس پوشیدم خواستم برم پایین که متوجه یه کاغذ روی اینه اوتاق شدم من چطور اینو ندیدم اوردن بازش کردم خوندم)
+(های پرنسس صبح بخیر اوه بابت دیشب ممنون بم خیلی خوش گزشت فک میکردم یه هر*زه ای اما ..اوپس من دخترو*نگیت رو گرفتم ههه اما برام مهم نیست اه یا دته گفتی من سگ جئونم حالا کی سگه توله راستی ممنون برای اینکه کمک کردی پدرم رو از سر راه بردارم واقعا یه احمقی که من رو دست کم گرفتی فک میکردم زرنگ تر از این حرفا باشی اه باند Black jk رو شنیدی باندی که هم پدرت هم پدرم ارزو داشتن ازش جلو بزنن اه اما متاسفانه نتونستن و هر دوشون رفتن اون دنیا چون هیچ کدوم نمی دو نستن که رئیس اون باند داره با اون ها کار میکه اه زیادی احمقن نه پرنسس اما تو یکم ازون ها جلو تری ولی از من نه بازم بابت دیشب ممنون هر*زه کوچولو). ( JK)
_(از وقتی پدرم مرده تا حالا گریه نکردم اما وقتی این نامه رو خونم وقتی به خودم اومدم گونه هام خیس بود )
_چطور ممکنه جونگکوک فک میکردم با بقیه فرق داری توهم یه عو*ضی ازاب در اومدی تو چیز مهمی رو ازم گرفتی مطمئن باش جواب پس میدیییییییی(داد و گریه)
_(بعد چند ساعت گریه بلاخره من باید به خودم بیام ...زود پاشدم رفتم بیرون گوشیم تو پزیرایی بود رفتم برش داشتم زنگ زدم بکهیون)
_الو بک
؛بله خانم
_همین الان بلط پرواز به کره رو رزرو کن بر میگردم
؛چشم
_(گوشی رو قطع کرد )جونگکوک ازین کارت به راحتی نمیگزرم(عصبی گوشی رو تو دستش فشار می داد)
[هشت ماه بعد 26 ژانویه 2024 روسیه ]
(کوک ویو)
...........
_م.....منظو....(حرفشبا قرار گرفتن ل*ب های جونگ کوک روی ل*ب هاش نصفه موند جونگکوک به کمرش چنگ زد و ا.ت احساس گرما می کرد و نمی تونست ازش دست بکشه اههه لعنت اونو دیونه وار می خواست پس دستاش رو به گردن جونگ کوک رسوند و همراهیش کرد جونگکوک اون رو بلند کرد ا.ت هم پ*اهاش رو دور جونگکوک حلقه کرد همینطور که هم رو دیوانه وار می ب*وسیدند جونگکوک به سمت نزدیک ترین اتاق رفت و در رو بست و ا.ت رو پرت کرد روی ت*خت و درحالی که ا.ت با ش*هود به جونک کوک نگاه می کرد جونگکوک ل*باسش رو در اورو بدون وقت تلف کردن روی ا.ت خی*مه زد و......... یه چیز خشن تصور کنید😂😬👍)
(بخاطر اینکه دوباره پیجم مسدود نشه نمیتونم اسمات بنویسم ببخشید💔🙂)
(صبخ روز بعد)
_اه سرم درد می کنه(از خواب پاشدم سرم درد می کرد خواستم پاشم که درد بدی زیر دلم پیچید یهو دیدم ل*ختم چیی ولی دیشب ...من...من دارم دیونه میشم صبکن جونگکوک... به طرف دیگه تخت نگاه کردم اونجا نبود هر طور بود پاشدم خودمو به ح*مام رسوندم بعد 10 دقیق اوم م بیرون زود یه لباس پوشیدم خواستم برم پایین که متوجه یه کاغذ روی اینه اوتاق شدم من چطور اینو ندیدم اوردن بازش کردم خوندم)
+(های پرنسس صبح بخیر اوه بابت دیشب ممنون بم خیلی خوش گزشت فک میکردم یه هر*زه ای اما ..اوپس من دخترو*نگیت رو گرفتم ههه اما برام مهم نیست اه یا دته گفتی من سگ جئونم حالا کی سگه توله راستی ممنون برای اینکه کمک کردی پدرم رو از سر راه بردارم واقعا یه احمقی که من رو دست کم گرفتی فک میکردم زرنگ تر از این حرفا باشی اه باند Black jk رو شنیدی باندی که هم پدرت هم پدرم ارزو داشتن ازش جلو بزنن اه اما متاسفانه نتونستن و هر دوشون رفتن اون دنیا چون هیچ کدوم نمی دو نستن که رئیس اون باند داره با اون ها کار میکه اه زیادی احمقن نه پرنسس اما تو یکم ازون ها جلو تری ولی از من نه بازم بابت دیشب ممنون هر*زه کوچولو). ( JK)
_(از وقتی پدرم مرده تا حالا گریه نکردم اما وقتی این نامه رو خونم وقتی به خودم اومدم گونه هام خیس بود )
_چطور ممکنه جونگکوک فک میکردم با بقیه فرق داری توهم یه عو*ضی ازاب در اومدی تو چیز مهمی رو ازم گرفتی مطمئن باش جواب پس میدیییییییی(داد و گریه)
_(بعد چند ساعت گریه بلاخره من باید به خودم بیام ...زود پاشدم رفتم بیرون گوشیم تو پزیرایی بود رفتم برش داشتم زنگ زدم بکهیون)
_الو بک
؛بله خانم
_همین الان بلط پرواز به کره رو رزرو کن بر میگردم
؛چشم
_(گوشی رو قطع کرد )جونگکوک ازین کارت به راحتی نمیگزرم(عصبی گوشی رو تو دستش فشار می داد)
[هشت ماه بعد 26 ژانویه 2024 روسیه ]
(کوک ویو)
...........
۲۶.۰k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.