فیک شب عشقp2
فیک شب عشقp2
اینو فالو داشته باشیدددد @nira_7
خوشگل بود اما مشکوک میزد پس رفتم باهاش حرف بزنم
یونگی:مدم مایل به رقص هستید(صد درصد تون الان میاد این مدم نیست مادام نه این مدم پس مثله قبلاً بگید که هیچی بلد نیستی من خودم دو ساله دارم فرانسوی میخونم)
ات:حتما
°در حال رقصیدن بودم که یونگی گفت
یونگی:میتونم اسمتونو بدونم
ات:ات پارک ات و شما
یونگی:یونگی مین یونگی. خ.شبختم
ات:همچنین
ویو یونگی
ی حسم بهم میگه این همون دختره شبه دیگه چراشو نمیدونم
°رقصیدنشون تموم شد
یونگی:مایل به آشنایی بیشتر هستید؟
ات:حتما
°خب دیگه اینا دو ماه باهم قرار میزاشتن و یونگی هم به آن ی حسایی داشت و آن هم تضاحر به عاشق شدن به یونگی میکرد
[صاحل]
یونگی:ات دیگه نمیام اینجا
ات:آخه چرا
یونگی:این چه لباسی آخه
ات:😐
یونگی:اینطوری نکن
ات:نمیخواممممممم
°طوری نزدیکش شد که بدنش به بدن است میخورد
یونگی:بیب دلم نمیخواهد که به این زودی دخترونه گیتو بگیرم
ات:اگه میتونی بگیر(یدونه زد لایو پای یونگی)
یونگی:اتتتتتتتتتت
ات: الفرار😂
یونگی:بگات میدمممم
ات:اخی با کدوم.... ددی(خودتون فهمیدید دیگه😂)
یونگی:وقتی ناله هاتو شنیدم میفهمی
ات:بیاااا
یونگی😐
°سه ماه بعد ساعت ۱نیم شب
ویو ات
امشب باید برم ماموریت پس لباس پوشیدم و رفتم...
اینو فالو داشته باشیدددد @nira_7
خوشگل بود اما مشکوک میزد پس رفتم باهاش حرف بزنم
یونگی:مدم مایل به رقص هستید(صد درصد تون الان میاد این مدم نیست مادام نه این مدم پس مثله قبلاً بگید که هیچی بلد نیستی من خودم دو ساله دارم فرانسوی میخونم)
ات:حتما
°در حال رقصیدن بودم که یونگی گفت
یونگی:میتونم اسمتونو بدونم
ات:ات پارک ات و شما
یونگی:یونگی مین یونگی. خ.شبختم
ات:همچنین
ویو یونگی
ی حسم بهم میگه این همون دختره شبه دیگه چراشو نمیدونم
°رقصیدنشون تموم شد
یونگی:مایل به آشنایی بیشتر هستید؟
ات:حتما
°خب دیگه اینا دو ماه باهم قرار میزاشتن و یونگی هم به آن ی حسایی داشت و آن هم تضاحر به عاشق شدن به یونگی میکرد
[صاحل]
یونگی:ات دیگه نمیام اینجا
ات:آخه چرا
یونگی:این چه لباسی آخه
ات:😐
یونگی:اینطوری نکن
ات:نمیخواممممممم
°طوری نزدیکش شد که بدنش به بدن است میخورد
یونگی:بیب دلم نمیخواهد که به این زودی دخترونه گیتو بگیرم
ات:اگه میتونی بگیر(یدونه زد لایو پای یونگی)
یونگی:اتتتتتتتتتت
ات: الفرار😂
یونگی:بگات میدمممم
ات:اخی با کدوم.... ددی(خودتون فهمیدید دیگه😂)
یونگی:وقتی ناله هاتو شنیدم میفهمی
ات:بیاااا
یونگی😐
°سه ماه بعد ساعت ۱نیم شب
ویو ات
امشب باید برم ماموریت پس لباس پوشیدم و رفتم...
۱.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.