عشق درپیست*پارت7
ویو ا/ت:
تو اتاقی که بهم داده بودن وقت میگذروندم و عین چی گشنم بود ولی جرعت اینکه برم پایین نداشتم چون یه اخلاقی دارم وقتی باهام سرد رفتار میشه معذب میشم یا به عبارتی حس اضافه بودن میکنم..و اینکه نه من پسرا رو میشناختم نه اونا منو...تو همین فکر بودم که در اتاقم زده شد..
ا/ت:بله
جین:دختر جون تو از گشنگی چطور زنده ای؟!بیا پایین ناهار بخور
ا/ت:*لبخند باشه الان میام..
پشت سر جین راه افتادم رفتیم پایین همه پسرا سر میز بودن تنها صندلی خالی کناره تهیونگ بود رفتم نشستم اونجا(اون طرفش نامجون نشسته)...
جین:خب مطمعنم تو مارو نمیشناسی و این باعث معذب بودنت میشه
اسمم من جین هستش برادر بزرگتر تهیونگ و نامجون
نامجون:برادر وسطی نامجون هستم ...
کوک:من جونگ کوکم میتونی کوک صدام کنی
شوگا:من شوگام هکر گروه
جیهوپ:وکیل گروه جی هوپ
ا/ت:از آشنایی باتون خوشبختم ..منم پارک ا/ت هستم
ته:خب غذاتونو بخورید غذا یخ کرد
لباس راحتی ا/ت اسلاید2
ویو راوی:
یک هفته ای از اومدن ا/ت گذشته بود و ا/ت و پسرا صمیمی تر شده بودن ..دیگه ا/ت اونجا معذب نبود چون همه باهاش راحت بودن و به زبان ساده بعضی اوقات روهم کرم میریختن...و تو این یه هفته ا/ت از میا نخواسته بود بیاد چون میترسید پسرا ناراحت بشن...
ویو ا/ت:
تو خواب نازم بودم که آب خیلی سردی رو سرم خالی شد و عین جن زده ها از خواب بلند شدم...
ا/ت:عههه این چه وضعشه داری چیکاری میکنی*عصبی و کیوت
شوگا: تو حق نداری وقتی من باید صبح زود برم سرکار تو بگیری بخوابی
ا/ت:یاع چه ربطی داره؟
شوگا: ربطش به خودم مربوطه حالا بیا پایین صبونه بخور
ا/ت:وایسا ببینم مگه امروز تعطیل نیستید ؟
شوگا:عاام انگار یادم رفته بود
ا/ت:شوگا پاره ایییییییییی
*شوگا فرار کرد ا/ت میخواست دنبالش بره که با لباس خیسش مواجه شد پس لباسشو عوض کرد و موهاشو خشک کرد رفت پایین...
کوک:عااا ا/ت حالت خوبه*خنده
ا/ت:نخیر
جین:بهتر حرف نزنید تا کتک نخورید
*همه خندیدن
ته:ا/ت امشب یه مراسم هست که همه ی مافیای کشور کره اونجا هستن مطمعنم پدرت هم هست امشب باید توعم باهمون بیای..
ا/ت:اوکیه میام
لباس ا/ت برا صبونه اسلاید 3
پرش زمانی به شب...
اینم پارت 7
لایک و کامنت میتونه کلی خوشحالم کنه🙃✨
پارت بعدی؟!...
تو اتاقی که بهم داده بودن وقت میگذروندم و عین چی گشنم بود ولی جرعت اینکه برم پایین نداشتم چون یه اخلاقی دارم وقتی باهام سرد رفتار میشه معذب میشم یا به عبارتی حس اضافه بودن میکنم..و اینکه نه من پسرا رو میشناختم نه اونا منو...تو همین فکر بودم که در اتاقم زده شد..
ا/ت:بله
جین:دختر جون تو از گشنگی چطور زنده ای؟!بیا پایین ناهار بخور
ا/ت:*لبخند باشه الان میام..
پشت سر جین راه افتادم رفتیم پایین همه پسرا سر میز بودن تنها صندلی خالی کناره تهیونگ بود رفتم نشستم اونجا(اون طرفش نامجون نشسته)...
جین:خب مطمعنم تو مارو نمیشناسی و این باعث معذب بودنت میشه
اسمم من جین هستش برادر بزرگتر تهیونگ و نامجون
نامجون:برادر وسطی نامجون هستم ...
کوک:من جونگ کوکم میتونی کوک صدام کنی
شوگا:من شوگام هکر گروه
جیهوپ:وکیل گروه جی هوپ
ا/ت:از آشنایی باتون خوشبختم ..منم پارک ا/ت هستم
ته:خب غذاتونو بخورید غذا یخ کرد
لباس راحتی ا/ت اسلاید2
ویو راوی:
یک هفته ای از اومدن ا/ت گذشته بود و ا/ت و پسرا صمیمی تر شده بودن ..دیگه ا/ت اونجا معذب نبود چون همه باهاش راحت بودن و به زبان ساده بعضی اوقات روهم کرم میریختن...و تو این یه هفته ا/ت از میا نخواسته بود بیاد چون میترسید پسرا ناراحت بشن...
ویو ا/ت:
تو خواب نازم بودم که آب خیلی سردی رو سرم خالی شد و عین جن زده ها از خواب بلند شدم...
ا/ت:عههه این چه وضعشه داری چیکاری میکنی*عصبی و کیوت
شوگا: تو حق نداری وقتی من باید صبح زود برم سرکار تو بگیری بخوابی
ا/ت:یاع چه ربطی داره؟
شوگا: ربطش به خودم مربوطه حالا بیا پایین صبونه بخور
ا/ت:وایسا ببینم مگه امروز تعطیل نیستید ؟
شوگا:عاام انگار یادم رفته بود
ا/ت:شوگا پاره ایییییییییی
*شوگا فرار کرد ا/ت میخواست دنبالش بره که با لباس خیسش مواجه شد پس لباسشو عوض کرد و موهاشو خشک کرد رفت پایین...
کوک:عااا ا/ت حالت خوبه*خنده
ا/ت:نخیر
جین:بهتر حرف نزنید تا کتک نخورید
*همه خندیدن
ته:ا/ت امشب یه مراسم هست که همه ی مافیای کشور کره اونجا هستن مطمعنم پدرت هم هست امشب باید توعم باهمون بیای..
ا/ت:اوکیه میام
لباس ا/ت برا صبونه اسلاید 3
پرش زمانی به شب...
اینم پارت 7
لایک و کامنت میتونه کلی خوشحالم کنه🙃✨
پارت بعدی؟!...
۵.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.