p38 🩸
کی هان : او سلام به آقای سوهو ....
سوهو : کی هان .... پسر ...
همو بغل کردن ... و اون عوضی با چشماش به فندوق نگاه میکرد ....
سوهو رو به یوری سا کرد گفت
سوهو : کی هان دوستم و شریکه منه .....
کی هان دستشو سمت یوری سا کرد گفت .....
کی هان : خوشبختم خانوم یوری سا ....
یوری دستشو گرفت ...
یوری : منم همینطور ..
کی هان : چه اسم قشنگی دارید ....
یوری : ( لبخند زوری)
دستشو به همه دراز کرد .... دستشو آورد کنار من ...
کی هان : خوشبختم .... ؟
جین : سوک جین ....
کی هان : سوک جین ....
بعد اون کنار سوهو نشست ....
درباره کار حرف زدیم و طوری شد که سوهو باهامون قرار داد بست .... و کی هان آزمون خداحافظی کرد رفت توی جمع .... بعد از اون سوهو هم بلند شد .... ماهم بلند شدیم ....
سوهو : واقعا باعث افتخارمه که شما باهامون کار کنید ...
جین : ما هم همینطور ...
سوهو : خدافظ خانوم یوری سا ...
یوری : به امید دیدار ...
بعد رفت نشستیم ....
جین : من اصلا از اون پسره کی هان خوشم نیومد ...
یوری : برای چی ....
جین : با قیافش حال نکردم ....
یوری : لبخند .... اووووف
یوری سا بلند شد ...
جین : جای میری ...
یوری : الان میام ....
جین : اوکی ....
بعد رفت ....
ویو یوری سا :
بلند شدم تا برم یه چرخی بزنم وصلم سر رفته بود ....
که یه پسره جلوم ضاهر شد ...
پسره : افتخار میدی لیدی زیبا باهات دوست شم ...
یوری : جای تو بودم همچین کاری نمیکردم ....
پسره : ها ها ... لیدی سخت نگیر دیگه ...
یوری : آخرین بارت باشه بهم بگی لیدی ....
پسره : خوشگل خانوم روی هوای یه نگاه به ما پایینی ها هم بنداز باید پرواز کنیم تا بیایم بالا که مارو هم ببینی ....
یوری : پس پرواز کردن رو دوست داری اره ....
پسره : خیلی ....
میخاستم یه مشت بکوبم توی صورتش که دوستش دستشو گرفت بردش .... عوضی ...
ویو جسیکا :
اخه من چه گناهی کردم که همش همین پسره میخوری جلوم .... اوف ... نشسته بودیم .... و داشتیم با شریک جدید آقای مونبین حرف میزدیم و قرارداد بستیم و قرار بود فردا هم توی عمارت جنگلی ببینیمش .... وصلم کلا پکر شده بود فقط منتظر بودم که فقط سریع بریم ... بالاخره بلند شدن و خداحافظی کردن ..... آقای مونبین بلند شد و گفت که بریم .... که جونگ کوک گفت ما یکم دیگه میایم ....
مونبین : باشه پس من میرم ....
منم پشت سر آقا حرکت کردم .... که محکم کشیده شدم سمت عقب ....
جونگ کوک : تو کجا ....
جسیکا : خو منم میخام برم خسته شدم .....
جونگ کوک : یه قمار بازی کنیم بریم ....
جسیکا : جونگکوک اگه به بازی میدونی که چقدر مسخرت. میکنم ها ......
جونگ کوک : من فقط یه بار باختم یه اشتبارو دو بار تکرار نمیکنم ....
جسیکا : خو بریم ....
ویو جین :
یوری نیومد واسه همین بلندشدم تا برم یه دست قمار بازی کنم
جین : تام من دارم میرم پایین اگه یوری پرسید بگو پایینه ....
تام : باشه بود ....
یوچان باهام ومد پایین .....
رفتم پایین که روی میز خمار یکی باخت و با عصبانیت بلند شد .... رفتم سمت میز ......
ویو جسیکا :
او جونگ کوک پیشرفت کرد دو تا رو شکست داد برد ...
میخاستیم بریم که یکی ومد جلو ..... وقتی نگاش کردم باورم نمیشد همون پسره بود ..... یعنی میخاد قمار بازی کنه .....
جین : یه دست بزنیم ....
جونگ کوک : چقدر .....
جین : اگه من بردم تمام اون پول های که بردی مال من .....
جونگ کوک : و اگه من برم .....
جین : دو برابر پول که بردی بهت میدم .....
جونگ کوک : اواو ..... باشه .....
پسره نشست روی صندلی رو به رو جونگ کوک و شروع کردن به بازی ........
جین : تمام ..... بردم ....
جونگ کوک : بازیت عالیه .....
جین : اره دیگه .....
خود شیفته .... سرشو بلند کرد بهم لبخند کوچیکی زد .....
جین : ایشونو معرفی نکردید ......
جونگ کوک : خواهرمه ......
جین : ها ....
اخه به تو چه .... که من کیم .....
سوهو : کی هان .... پسر ...
همو بغل کردن ... و اون عوضی با چشماش به فندوق نگاه میکرد ....
سوهو رو به یوری سا کرد گفت
سوهو : کی هان دوستم و شریکه منه .....
کی هان دستشو سمت یوری سا کرد گفت .....
کی هان : خوشبختم خانوم یوری سا ....
یوری دستشو گرفت ...
یوری : منم همینطور ..
کی هان : چه اسم قشنگی دارید ....
یوری : ( لبخند زوری)
دستشو به همه دراز کرد .... دستشو آورد کنار من ...
کی هان : خوشبختم .... ؟
جین : سوک جین ....
کی هان : سوک جین ....
بعد اون کنار سوهو نشست ....
درباره کار حرف زدیم و طوری شد که سوهو باهامون قرار داد بست .... و کی هان آزمون خداحافظی کرد رفت توی جمع .... بعد از اون سوهو هم بلند شد .... ماهم بلند شدیم ....
سوهو : واقعا باعث افتخارمه که شما باهامون کار کنید ...
جین : ما هم همینطور ...
سوهو : خدافظ خانوم یوری سا ...
یوری : به امید دیدار ...
بعد رفت نشستیم ....
جین : من اصلا از اون پسره کی هان خوشم نیومد ...
یوری : برای چی ....
جین : با قیافش حال نکردم ....
یوری : لبخند .... اووووف
یوری سا بلند شد ...
جین : جای میری ...
یوری : الان میام ....
جین : اوکی ....
بعد رفت ....
ویو یوری سا :
بلند شدم تا برم یه چرخی بزنم وصلم سر رفته بود ....
که یه پسره جلوم ضاهر شد ...
پسره : افتخار میدی لیدی زیبا باهات دوست شم ...
یوری : جای تو بودم همچین کاری نمیکردم ....
پسره : ها ها ... لیدی سخت نگیر دیگه ...
یوری : آخرین بارت باشه بهم بگی لیدی ....
پسره : خوشگل خانوم روی هوای یه نگاه به ما پایینی ها هم بنداز باید پرواز کنیم تا بیایم بالا که مارو هم ببینی ....
یوری : پس پرواز کردن رو دوست داری اره ....
پسره : خیلی ....
میخاستم یه مشت بکوبم توی صورتش که دوستش دستشو گرفت بردش .... عوضی ...
ویو جسیکا :
اخه من چه گناهی کردم که همش همین پسره میخوری جلوم .... اوف ... نشسته بودیم .... و داشتیم با شریک جدید آقای مونبین حرف میزدیم و قرارداد بستیم و قرار بود فردا هم توی عمارت جنگلی ببینیمش .... وصلم کلا پکر شده بود فقط منتظر بودم که فقط سریع بریم ... بالاخره بلند شدن و خداحافظی کردن ..... آقای مونبین بلند شد و گفت که بریم .... که جونگ کوک گفت ما یکم دیگه میایم ....
مونبین : باشه پس من میرم ....
منم پشت سر آقا حرکت کردم .... که محکم کشیده شدم سمت عقب ....
جونگ کوک : تو کجا ....
جسیکا : خو منم میخام برم خسته شدم .....
جونگ کوک : یه قمار بازی کنیم بریم ....
جسیکا : جونگکوک اگه به بازی میدونی که چقدر مسخرت. میکنم ها ......
جونگ کوک : من فقط یه بار باختم یه اشتبارو دو بار تکرار نمیکنم ....
جسیکا : خو بریم ....
ویو جین :
یوری نیومد واسه همین بلندشدم تا برم یه دست قمار بازی کنم
جین : تام من دارم میرم پایین اگه یوری پرسید بگو پایینه ....
تام : باشه بود ....
یوچان باهام ومد پایین .....
رفتم پایین که روی میز خمار یکی باخت و با عصبانیت بلند شد .... رفتم سمت میز ......
ویو جسیکا :
او جونگ کوک پیشرفت کرد دو تا رو شکست داد برد ...
میخاستیم بریم که یکی ومد جلو ..... وقتی نگاش کردم باورم نمیشد همون پسره بود ..... یعنی میخاد قمار بازی کنه .....
جین : یه دست بزنیم ....
جونگ کوک : چقدر .....
جین : اگه من بردم تمام اون پول های که بردی مال من .....
جونگ کوک : و اگه من برم .....
جین : دو برابر پول که بردی بهت میدم .....
جونگ کوک : اواو ..... باشه .....
پسره نشست روی صندلی رو به رو جونگ کوک و شروع کردن به بازی ........
جین : تمام ..... بردم ....
جونگ کوک : بازیت عالیه .....
جین : اره دیگه .....
خود شیفته .... سرشو بلند کرد بهم لبخند کوچیکی زد .....
جین : ایشونو معرفی نکردید ......
جونگ کوک : خواهرمه ......
جین : ها ....
اخه به تو چه .... که من کیم .....
۷.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.