p4
ویو ات
یه لباس خوشگل پوشیدم که با مامانم برم بیرون موهامو دم اسبی بستم و یه آرایش کوچیک کردم و آماده شدم سوار ماشین شدیم رسیدیم پاساژ
م: عروسکم برو این سه تا رو پرو کن
...
م: خانم این قفسه رو اندازه دخترم بیارین همشو میبریم
ات: مامان این همه؟
م: اره باید همه لباس رو داشته باشی فامیلامون کلی پسر خوشگل دارن که چشمشون دنبال تو هست البته
ات: من فعلا میخوام درس بخونم که وکیل خوبی بشم... البته چی
م: البته هیچکدومشون به پای تهیونگ نمیرسه
ات: منظورت چیه اون داداشمه
م: باشه باشه بریم کفش و بقیه چیزا رو بخریم
ات: بریم
م: ولی تو باید یکیو پیدا کنی الان قدت داره از منم بلند تر میشه
ات: نگران نباش دخترت از پس خودش بر میاد
م: میدونم
خلاصه خریداشون تموم شد و رفتن خونه
ات: پس اوپا و بابا کجا
م: گفتن میرن با هم یه دوری بزنن
ات: پس امشب مادر دختری خوش میگذرونیم میدونی که از غیبت کردن بدت میاد
م: ات این عکس ببین
ات: چه دختر کوچولوی با نمکی
م: این دختر اگه زنده بود الان هم سن تو بود
ات: این دخترته نه؟ چقدر شبیهته مثل خودت خوشگله
م: اون خواهر تو و تهیونگ هست اگه تو نبودی دکترا گفته بودن ته افسردگی میگرفت تو ناجی و خانوادتی واسه همین وقتی دیدمت میدونستم که تو خواهر و با بهتر همسر خوبی برای ته میشی
ات: مامان من خیلی تهیونگ رو دوست دارم نمیتونم بهش بگم این عشقیه که مثلا تو و بابا به هم دارین من اونو به عنوان برادرم میخوام
م: باشه عروسکم... خرگوش کوچولوی من دیگه بزرگ شده
ات: اومدن بریم شام بخوریم
یه لباس خوشگل پوشیدم که با مامانم برم بیرون موهامو دم اسبی بستم و یه آرایش کوچیک کردم و آماده شدم سوار ماشین شدیم رسیدیم پاساژ
م: عروسکم برو این سه تا رو پرو کن
...
م: خانم این قفسه رو اندازه دخترم بیارین همشو میبریم
ات: مامان این همه؟
م: اره باید همه لباس رو داشته باشی فامیلامون کلی پسر خوشگل دارن که چشمشون دنبال تو هست البته
ات: من فعلا میخوام درس بخونم که وکیل خوبی بشم... البته چی
م: البته هیچکدومشون به پای تهیونگ نمیرسه
ات: منظورت چیه اون داداشمه
م: باشه باشه بریم کفش و بقیه چیزا رو بخریم
ات: بریم
م: ولی تو باید یکیو پیدا کنی الان قدت داره از منم بلند تر میشه
ات: نگران نباش دخترت از پس خودش بر میاد
م: میدونم
خلاصه خریداشون تموم شد و رفتن خونه
ات: پس اوپا و بابا کجا
م: گفتن میرن با هم یه دوری بزنن
ات: پس امشب مادر دختری خوش میگذرونیم میدونی که از غیبت کردن بدت میاد
م: ات این عکس ببین
ات: چه دختر کوچولوی با نمکی
م: این دختر اگه زنده بود الان هم سن تو بود
ات: این دخترته نه؟ چقدر شبیهته مثل خودت خوشگله
م: اون خواهر تو و تهیونگ هست اگه تو نبودی دکترا گفته بودن ته افسردگی میگرفت تو ناجی و خانوادتی واسه همین وقتی دیدمت میدونستم که تو خواهر و با بهتر همسر خوبی برای ته میشی
ات: مامان من خیلی تهیونگ رو دوست دارم نمیتونم بهش بگم این عشقیه که مثلا تو و بابا به هم دارین من اونو به عنوان برادرم میخوام
م: باشه عروسکم... خرگوش کوچولوی من دیگه بزرگ شده
ات: اومدن بریم شام بخوریم
۵.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.