پارت ۱
منو نامجون نزدیک ۶ ماهه که ازدواج کردیم ولی هیچ حسی به هم ندارم چون فقط بخاطر سود شرکت مشترک پدرامون ازدواج کردیم اون یه پزشک منطقی از وقتی ازدواج کردیم بخاطر اینکه من تو خونه راحت باشم و اذیت نشم بیشتر شبا میره بیمارستان و شیفت میمونه
امشب هم مث هرشب بیمارستان شیفت بود کلی حوصلم سر رفته بود ساعت و نگاه کردم ساعت ۱۰ بود با خودم گفتم چه اشکالی داره میرم یه دوری میزنم و بر میگردم تنهایی خیلیم کیف میده
رفتم حاضر شدم و به خودم رسیدم و تا خواستم برم بیرون نامجون کلید انداخت اومد تو
&جایی میخوای بری ات ؟
٫اره یکم حوصلم سر رفته بود گفتم برم بیرون یه دوری بزنم
&این ساعت ؟
٫اره مشکلی داره مگه ؟
&یکم درست فک کن ات ساعت ۱۰ شب بیرون میری کی میخوای برگردی ؟کلی آدم خطرناک اون بیرونه تو.....
٫خیلی خب خیلی خب سرم رفت نامجون باشه من منصرف شدم نمیرم
&کاره خوبی میکنی
اون شب سرم درد میکردم چون عصبی شدم بودم بخاطر بازی درآوردن نامجون تا صب تو جام غلط زدم ولی خوابم نبرد صب نامجون بیهوا درو اتاقمو باز کردو گفت
& ات من رفتم چیزی لازم داشتی زنگ بزن راستی امشب احتمالا شیفت باشم باز مث دیشب نری شب گردی
٫اوک برو
بعد از رفتن نامجون پا شدم یه صبحونه واسه خودم درست کردم خوردم بعد مشغول جم کردن خونه شدم اول از اتاق نامجون شروع کردم که مث همشه تمیز بود فقط یکم گردو خاک داشت
(بچه ها ات و نامجون اتاقاشون جداس)
همینطور داشتم تمیز کاری میکردم که یه پیم اومد واسم برداشتم دیدم نینا دوست قدیمیمه نوشته بود
سلام ات امشب تولد منه شب یه دورهمی داریم منتظرتم منم که دیشب تو ذوقم خورده بود از سر لج واسش نوشتم
حتما میام .....
پایان پارت اول منتظر پارت بعدی باشید هیجانش بالاس
با کامنت هاتون بم انرژی بدید 💕😘
#hwjnog
امشب هم مث هرشب بیمارستان شیفت بود کلی حوصلم سر رفته بود ساعت و نگاه کردم ساعت ۱۰ بود با خودم گفتم چه اشکالی داره میرم یه دوری میزنم و بر میگردم تنهایی خیلیم کیف میده
رفتم حاضر شدم و به خودم رسیدم و تا خواستم برم بیرون نامجون کلید انداخت اومد تو
&جایی میخوای بری ات ؟
٫اره یکم حوصلم سر رفته بود گفتم برم بیرون یه دوری بزنم
&این ساعت ؟
٫اره مشکلی داره مگه ؟
&یکم درست فک کن ات ساعت ۱۰ شب بیرون میری کی میخوای برگردی ؟کلی آدم خطرناک اون بیرونه تو.....
٫خیلی خب خیلی خب سرم رفت نامجون باشه من منصرف شدم نمیرم
&کاره خوبی میکنی
اون شب سرم درد میکردم چون عصبی شدم بودم بخاطر بازی درآوردن نامجون تا صب تو جام غلط زدم ولی خوابم نبرد صب نامجون بیهوا درو اتاقمو باز کردو گفت
& ات من رفتم چیزی لازم داشتی زنگ بزن راستی امشب احتمالا شیفت باشم باز مث دیشب نری شب گردی
٫اوک برو
بعد از رفتن نامجون پا شدم یه صبحونه واسه خودم درست کردم خوردم بعد مشغول جم کردن خونه شدم اول از اتاق نامجون شروع کردم که مث همشه تمیز بود فقط یکم گردو خاک داشت
(بچه ها ات و نامجون اتاقاشون جداس)
همینطور داشتم تمیز کاری میکردم که یه پیم اومد واسم برداشتم دیدم نینا دوست قدیمیمه نوشته بود
سلام ات امشب تولد منه شب یه دورهمی داریم منتظرتم منم که دیشب تو ذوقم خورده بود از سر لج واسش نوشتم
حتما میام .....
پایان پارت اول منتظر پارت بعدی باشید هیجانش بالاس
با کامنت هاتون بم انرژی بدید 💕😘
#hwjnog
۱۹.۰k
۲۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.