JIMIN پارت نا معلوم پارت اول..... کریسمس خطره انگیز
؟ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای اخرین بار به صحنه جلو چشمش نگاه کرد دخترکه از ته قلبش شوهرش رو دوست داشت حاضر بود براش جونشم بده الان داره تو بغل یکی دیگه میبینش
الان دلیل سرد شدنش و کتک زدنش و خونه نیومدن براش روشن شده بود اره از هسرش که یک بارم رو حرف شوهرش نه نمیگفت
چون میگفت نمیخاد غرورش رو از دست بده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیوجین و جیمین 2سال ازدواج کرده بودن جیمین به طور یک ماه دست بزن پیدا کرده بود سر هر چیز کوچیکی با هیوجین دعوا میکرد یک روز جیمین که میره سر کار هیوجین تغیبش میکنه
اما اون سمت شرکت نمیرفت سمت ی خونه میرفت وقتی جیمین از ماشین پیاد شد رفت سمت در زنگ و فشاد داد هیوجین با صورت شاد لینو دوستش مواج شد که جیمین بلغش کرد جلوی زنش اونو بوسید رفتن داخل خونه از اون روز به بعد جیمین خونه حتی نمیومد جیمین از یطرف هم ترس داشت که هیوجین از رابطش با دوستش خبر دار بشه چون هنوز دوسش داشت چون هیوجین بعد اون صحنه حتی نگاه جیمینم نمیکرد وقتی جیمین میرفت بیرون هیوجین میرفت دنبال خونه و موفقم شد یک پنت هوس گیریش اومد باهاش کلا سرد حرف میزد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ماه بعد کریسمس بود که
) جیمین +
) هیوجین. _
+من برای یک ماه میرم سفر کاری ببخشـ. .....
_مهم نیست برو به بسلامت برگردی (سرد)
+چیزی ش.....
_نه چیزی نشده برو دیرت میشه. گوشیش رو برداشت رفت تو اتاق بغضش ترکید اروم گریه میکرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین برای همیشه رفت و زنش و بچش رو فرموش کرد درسته زنش باردار بود میخواست خودش بچش رو بزرگ کنه جیمین خبر نداشت برگه های طلاق اماده بود با انگشتر و جواهر و مهریه که داشت همش رو بخشید به جیمین وسایلش رو تو خونه جدیدش چید
یک ماه شد فرداش کریسمش بود
یک ماه بعد
هیوجین لباس گرمی پوشید برای همیشه از اون خونه رفت شکمش یکم بزرگ شده بود توی یک ماه جیمین با اینکه با لینو بود همش فکرش پیش زنش بود هر وقت بهش زنگ میزد هیوجین از عمد جوابش رو نمیداد
از خونه زد بیرون سوار ماشینش شد به مرکز شهر رسید کل مردم شعر اون جا دور درخت کریسمس جمع شده بودن لبخند تلخی زد دستش رو تو جیبش فرو بورد که همون لحظه.....
خوب ادامش بدم
یا نه
لایک 20
کامنت21
برای اخرین بار به صحنه جلو چشمش نگاه کرد دخترکه از ته قلبش شوهرش رو دوست داشت حاضر بود براش جونشم بده الان داره تو بغل یکی دیگه میبینش
الان دلیل سرد شدنش و کتک زدنش و خونه نیومدن براش روشن شده بود اره از هسرش که یک بارم رو حرف شوهرش نه نمیگفت
چون میگفت نمیخاد غرورش رو از دست بده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیوجین و جیمین 2سال ازدواج کرده بودن جیمین به طور یک ماه دست بزن پیدا کرده بود سر هر چیز کوچیکی با هیوجین دعوا میکرد یک روز جیمین که میره سر کار هیوجین تغیبش میکنه
اما اون سمت شرکت نمیرفت سمت ی خونه میرفت وقتی جیمین از ماشین پیاد شد رفت سمت در زنگ و فشاد داد هیوجین با صورت شاد لینو دوستش مواج شد که جیمین بلغش کرد جلوی زنش اونو بوسید رفتن داخل خونه از اون روز به بعد جیمین خونه حتی نمیومد جیمین از یطرف هم ترس داشت که هیوجین از رابطش با دوستش خبر دار بشه چون هنوز دوسش داشت چون هیوجین بعد اون صحنه حتی نگاه جیمینم نمیکرد وقتی جیمین میرفت بیرون هیوجین میرفت دنبال خونه و موفقم شد یک پنت هوس گیریش اومد باهاش کلا سرد حرف میزد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ماه بعد کریسمس بود که
) جیمین +
) هیوجین. _
+من برای یک ماه میرم سفر کاری ببخشـ. .....
_مهم نیست برو به بسلامت برگردی (سرد)
+چیزی ش.....
_نه چیزی نشده برو دیرت میشه. گوشیش رو برداشت رفت تو اتاق بغضش ترکید اروم گریه میکرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین برای همیشه رفت و زنش و بچش رو فرموش کرد درسته زنش باردار بود میخواست خودش بچش رو بزرگ کنه جیمین خبر نداشت برگه های طلاق اماده بود با انگشتر و جواهر و مهریه که داشت همش رو بخشید به جیمین وسایلش رو تو خونه جدیدش چید
یک ماه شد فرداش کریسمش بود
یک ماه بعد
هیوجین لباس گرمی پوشید برای همیشه از اون خونه رفت شکمش یکم بزرگ شده بود توی یک ماه جیمین با اینکه با لینو بود همش فکرش پیش زنش بود هر وقت بهش زنگ میزد هیوجین از عمد جوابش رو نمیداد
از خونه زد بیرون سوار ماشینش شد به مرکز شهر رسید کل مردم شعر اون جا دور درخت کریسمس جمع شده بودن لبخند تلخی زد دستش رو تو جیبش فرو بورد که همون لحظه.....
خوب ادامش بدم
یا نه
لایک 20
کامنت21
۳.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.