شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت ۷
«شوهر سخت گیر من فصل دوم»
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟟
ا.ت:
زود از غذا دور شدم خیلی حوص رامیون تند کرده بودم دست رو شکمم گذاشتمو گفتم:مامانی حوص رامیون کردی الان برات درست میکنم و زود یه بسته رامیون گرفتم و رامیون تند درست کردم
*ده دقیقه بعد* میز رو چیده بودم و فقط مونده بود اقا رو صدا کنم پس از همون جا صدا کردم:جونگ کوک کوکی کوکی جونم بیا غذات امادس کوکی کوکی جونم اقا خرگوشه بیا
کوک:اومدم عشقم *اومد سر میز*
کوک:اوه چه درست کردی تو نمیخوری*اشاره به غذای خودش*
ا.ت:نه من این رامیون رو میخورم
کوک:تنده
ا.ت:بله
کوک:زیاد غذای تند نخور معده،ات خراب میشه
ا.ت:تو که میدونی من غذای تند دوست دارم
کوک:باشه حالا بشین غذامونو بخوریم
و نشستم رو صندلی
ا.ت:میگم میشه فردا بریم یکم گردش
کوک:من کار دارم اخه
ا.ت:فقط همین یه فردا
کوک:خودت که میدونی من خودم کار دارم نمیشه عشقم
سرمو ازش برگردوندم و گفتم:اصلا برو به درک نخواستیم شاید من دفعه ی بعدی نباشم به دلت میمونه
کوک:باشه باشه میریم فقط قهر نکن
ا.ت:وایی مرسی اقا خرگوشه
کوک:م اقا خرگوشه نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:اییی
کوک:چیشد
ا.ت:هیچی هیچی فقط فشارم افتاده
کوک:مراقب خودت باش
*نمیدونم چطور بگم ولی سر این پارت دارم گریه میکنم بیشتر اون موقع خیلی گریه کردم که ا.ت گفت کوکی کوکی جونم اقا خرگوشه واقعا دلم میخاد یه روز جونگ کوک رو ببینم الانم دارم گریه میکنم*
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟟
ا.ت:
زود از غذا دور شدم خیلی حوص رامیون تند کرده بودم دست رو شکمم گذاشتمو گفتم:مامانی حوص رامیون کردی الان برات درست میکنم و زود یه بسته رامیون گرفتم و رامیون تند درست کردم
*ده دقیقه بعد* میز رو چیده بودم و فقط مونده بود اقا رو صدا کنم پس از همون جا صدا کردم:جونگ کوک کوکی کوکی جونم بیا غذات امادس کوکی کوکی جونم اقا خرگوشه بیا
کوک:اومدم عشقم *اومد سر میز*
کوک:اوه چه درست کردی تو نمیخوری*اشاره به غذای خودش*
ا.ت:نه من این رامیون رو میخورم
کوک:تنده
ا.ت:بله
کوک:زیاد غذای تند نخور معده،ات خراب میشه
ا.ت:تو که میدونی من غذای تند دوست دارم
کوک:باشه حالا بشین غذامونو بخوریم
و نشستم رو صندلی
ا.ت:میگم میشه فردا بریم یکم گردش
کوک:من کار دارم اخه
ا.ت:فقط همین یه فردا
کوک:خودت که میدونی من خودم کار دارم نمیشه عشقم
سرمو ازش برگردوندم و گفتم:اصلا برو به درک نخواستیم شاید من دفعه ی بعدی نباشم به دلت میمونه
کوک:باشه باشه میریم فقط قهر نکن
ا.ت:وایی مرسی اقا خرگوشه
کوک:م اقا خرگوشه نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:هستی
کوک:نیستم
ا.ت:اییی
کوک:چیشد
ا.ت:هیچی هیچی فقط فشارم افتاده
کوک:مراقب خودت باش
*نمیدونم چطور بگم ولی سر این پارت دارم گریه میکنم بیشتر اون موقع خیلی گریه کردم که ا.ت گفت کوکی کوکی جونم اقا خرگوشه واقعا دلم میخاد یه روز جونگ کوک رو ببینم الانم دارم گریه میکنم*
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۷۳.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.