خورشید طلوع کرد و غم نداشتند در سینه من طلوع کرد
خورشید طلوع کرد و غم نداشتند در سینه من طلوع کرد
چشمانم را تا باز کردم قلب ویران شد با این طلوغ غم و دست به دامان اشک شدم
باز هم امروز هم اینگونه گذشت
چشمانم را تا باز کردم قلب ویران شد با این طلوغ غم و دست به دامان اشک شدم
باز هم امروز هم اینگونه گذشت
۲.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.