⚜️ 𝓶𝔂 𝓹𝓻𝓲𝓷𝓬𝓮𝓼𝓼

p3






ات : افرینننن
یونا : اتتتتتت من اومدم چمدون ها رو جمع کنیممممم
ات : اوکییییی بیا اتاق من
یونا : اوکیییی
( ات ویو )
یونا اومد داخل اتاق
ات : اومدی نگا کن من اینارو میارم چطوره ؟
یونا : اوکی منم اینا رو میارم
ات : نگا یونا بنظرت این جواهری که بابام قبل از مرگ بهم داد رو بیارم
یونا : اره بیار خوشگله
ات : اوکی
یونا : ات من این لباسم رو میخوام پاره کنم
ات : چرا ؟
یونا : چون این لباس هدیه ی اون عوضی بود
ات : اها اوکی
یونا : حالا برو قیچی رو بیار یه کم حرسمون رو سر این لباس خالی کنیم
ات : اوکییییی
( چند مین بعد )
ات : قیچی رو آوردم
یونا : خوبههه من میرم ماژیک بیارم
ات : باشه
یونا ماژیک رو آورد و نشستیم رو ی لباس کلی نوشتیم
از یه جمله ی احساسی بگیرررررر تا فحششششش
بعد چند دقیقه لباس کامل پر نوشته بود
هردمون قیچیمون رو دستمون گرفتیم
یونا : آماده ای
ات : ارههههه
یونا : پس بزن بریممممم
بله لباسم زدیم تیکه پاره کردیم
یونا : خیلی حال دادددد
ات : اره
یونا : ات ساعت چنده ؟
تلفنم رو نگاه کردم
ات : ۵ چرا ؟
یونا : زود باش لباس بپوشششش ساعت ۷ پرواز داریم
ات : واییییی
پاشدیم سریع لباس پوشیدم و رفتیم فرودگاه






لایک : ۱۰ تا
کامنت : ۱۰ تا






دوستون دارم بای بای ❤️🫶🏻