پارت ۴۳ فیک فقط به من نگاه کن

#رزی
توی یه اتاق بودم اما هیچجایی رو نمیدیم چون روی سرم یه کیسه پارچه ای مشکی کشیده بودن
از صدای در متوجه شدم که دو نفر اومدن تو
چانیول:کلاشو بردار
زن:بله قربان
وقتی کلامو بردلش اول بخاطر نور چشامو بستم ولی بعدش عادت کردمو چشامو باز کردم که برخوردم به یه چهره ی آشنا
خشکم زد
اون زن
همونی که جیمینو بوسید
چانیول:سولگی دهنشو باز کن(واقعا کس دیگه ای به ذهنم نرسید😶💔)
سولگی:چشم
با شدت چسبو کند که جیغم در اومد
رزی:تو همون کسی هستی که جیمینو بوسید؟🤬
سولگی:هه آره درسته چه لبای خوشمزه ایم داشت دوس پسرت😏
رزی:در مورد لبای جیمین من حرف نزن دختره ی حعیخبسخفسخفشسخفس(دیه خودتون بدونید چی گفته😂🚶🏻‍♀️)
چانیول:بسه دیگه اجازه نداری اسم جیمین یا هیچ مرد دیگه ای غیر منو بیاری
رزی:اونوقت کی گفته؟
چانیول:من میگم
رزی:شما چیکاره ی من باشی؟
چانیول:من کسیم که تا چند ساعته دیگه قراره بشی همسرش و شبم مال اون 😈به به چه شبی بشه امشب😈🤤(کوفت😐🔪چانیپل وسط فیک من منحرف نشو حوصله ندارما😐🔪رزیو از همینجا یه راست میفرستم تو بغل جیمین بدون هیچ دردسریا😐🔪   چانیول:چشم چشم🤐   آورین پسرم😌)
رزی:ساکت شو بخواب ببینی همچین روزیو
چانیول:فعلا که همین امروز قراره اتفاق بیوفته😏و تو قراره بشی زیبا ترین عروس دنیا پس آماده شو که یه ساعت دیگه آرایشگر میرسه