مامور مخفی
part 4
ساعت ۹ بود که بیدار شدمو بعد از انجام دادن کارام به سمت لپ تاپم رفتم و شروع کردن به کار کردن.
کار سختی نبود البته شاید برای من که سال ها سابقه کار کردن داشتم.
ساعت ۴ با تهیونگ برای یکی از پرونده ها قرار داشتم.
دقیق نمیدونستم برای کدوم پروندس ولی حس خوبی راجب بهش نداشتم.
بعد از کار کردن روی پرونده جدید اون رو توی کشوی پرونده ها گذاشتم تا به بقیش بعدا رسیدگی کنم.
به سمت کمد لباسام رفتمو لباس مورد نظرمو پیدا کردمو پوشیدم.
اهل تیپای دخترونه و دامن و لباسای رنگی نبودم.
یه هودی مشکی با شلوار مشکی پوشیدمو و گوشیمو برداشتم و کلاهمم سرمگذاشتم و از خونه زدم بیرون.
عجیب بود تهیونگ برای اولین بار قرار رو جایی به غیر از خونش گذاشته بود.
به سمت مکان حرکت کردم.
کافه کوچکی کنار خیابون بود.
رفتم تو با تم سبز و سفید اون کافه ارامش خاصی بهم منتقل شد و به سمت تهیونگ راه افتادم.
از اینکه چه حرفی میخواست بزنه میترسیدم.....
ادامه دارد..........
ساعت ۹ بود که بیدار شدمو بعد از انجام دادن کارام به سمت لپ تاپم رفتم و شروع کردن به کار کردن.
کار سختی نبود البته شاید برای من که سال ها سابقه کار کردن داشتم.
ساعت ۴ با تهیونگ برای یکی از پرونده ها قرار داشتم.
دقیق نمیدونستم برای کدوم پروندس ولی حس خوبی راجب بهش نداشتم.
بعد از کار کردن روی پرونده جدید اون رو توی کشوی پرونده ها گذاشتم تا به بقیش بعدا رسیدگی کنم.
به سمت کمد لباسام رفتمو لباس مورد نظرمو پیدا کردمو پوشیدم.
اهل تیپای دخترونه و دامن و لباسای رنگی نبودم.
یه هودی مشکی با شلوار مشکی پوشیدمو و گوشیمو برداشتم و کلاهمم سرمگذاشتم و از خونه زدم بیرون.
عجیب بود تهیونگ برای اولین بار قرار رو جایی به غیر از خونش گذاشته بود.
به سمت مکان حرکت کردم.
کافه کوچکی کنار خیابون بود.
رفتم تو با تم سبز و سفید اون کافه ارامش خاصی بهم منتقل شد و به سمت تهیونگ راه افتادم.
از اینکه چه حرفی میخواست بزنه میترسیدم.....
ادامه دارد..........
۱۶.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.