خانواده ی من
خانواده ی من
پارت ۱۴💎
بعدش جانر و سرکان رفتن پیش آسدور و آیبر و بعد جانر زد رو شونه ی آسدور و آسدور برگشت آسدور از تعجب چشماش گرد شده بود و آیبر هم عصبی شد و انگار که برق گرفته بودش
آیبر : شماها ما رو تعقیب میکنید ؟؟
سرکان : نه ما اتفاقی اومدیم اینجا
آیبر : وای چه تصادف قشنگی ! منم باورم شد که اتفاقی اینجوری شده توی استانبول به این بزرگی ما چهارتا توی ببک و توی یه پاساژ و یه مغازه تازه نکته ی جالبش اینجاس که هم ما از شما هم شما از ما بدمون نمیاد و حتی صفر درصدم باهم دشمنی نداریم
جانر : اوهوووو مهاجم یکم یواش تر برو باهم بریم .. ما اومدیم واسه ی پارتی توی مدرسه خرید کنیم اومدیم ببک و چون اینجا همه چی داره اومدیم همه رو از اینجا بخریم و زود بریم چون که میدونید پام چشده دیگه و همینطور حال و حوصله ی زیاد گشتنم نداریم
آسدور : ما هم اومدیم از اینجا واسه ی پارتی خرید کنیم ولی همه رو از اینجا نمیخریم یخورده میگردیم اما فقط توی این پاساژ جای دیگه ای نمیریم
جانر : خب نظرتون چیه باهم خرید کنیم؟
آیبر : دیگه چی ؟ آره آسدور امروز از روی انسانیت کمکت کرد چون پات آسیب دیده بود نمیتونستی راه بری ولی دیگه شلوغش نکنید
سرکان : ببینید دخترا ما جدی جدی از هر روز دعوا کردن با اکیپ شما خسته شدیم دیگه حال و حوصله نداریم هر روز که میایم با داداشای شما ها و کلی ادم دیگه دعوا کنیم ما میخوایم صلح کنیم یعنی آتش بس
آسدور : نه که ما کشته مرده ی اینیم که هر روز روی گل شما رو ببینیم و باهاتون سر و کله بزنیم ...ببینید ما هم میخوایم دیگه باهم بحث نکنیم و تنها راهش هم اینه که باهم کاری نداشته باشیم
جانر : اما شاید بتونیم باهم دیگه دوست بشیم
آیبر: هااا؟
جانر : یعنی اکیپ ما و اکیپ شما باهم دوست بشیم
آیبر : شما ها فقط کاری به کار ما نداشته باشید دوست شدن پیش کش
آسدور : چطور میخوایم باهم دوست بشیم ؟ من و سوسعم وقتی که جیدا رو میبینیم میخوایم تیکه تیکه اش کنیم از بس میره رو مخمون
آیبر : راست میگه من میخوام اون موهای فرفری جیدا رو از کله اش بکنم بلکه دلم خنک شه از بس اذیتمون کرد
سرکان : اینو بیخیال شید ما یه پارتی در پیش داریم که اومدیم واسش خرید کنیم بیاید باهم بگردیم و خرید کنیم پس یه مدت آتش بس
بعدش برای دست دادن دستشو به سمت آیبر دراز کرد و آیبر یه نگاهی به آسدور کرد و به سرکان دست داد
آیبر : قبوله، آتش بس، اما اگه داداشامون بفهمن که باهاتون اومدیم خرید شماها رو تیکه تیکه میکنن میفهمید چی میگم دیگه
سرکان همونطور که به آیبر دست داده بود و داشت دستشو بالا پایین میکرد : دقیقا میفهمیم چی میگید
جانر : بریم دیگه ؟
آسدور : بریم
آیبر : اول واسه کی خرید کنیم؟
سرکان : اول واسه شماها
آسدور : باشه پس
پارت ۱۴💎
بعدش جانر و سرکان رفتن پیش آسدور و آیبر و بعد جانر زد رو شونه ی آسدور و آسدور برگشت آسدور از تعجب چشماش گرد شده بود و آیبر هم عصبی شد و انگار که برق گرفته بودش
آیبر : شماها ما رو تعقیب میکنید ؟؟
سرکان : نه ما اتفاقی اومدیم اینجا
آیبر : وای چه تصادف قشنگی ! منم باورم شد که اتفاقی اینجوری شده توی استانبول به این بزرگی ما چهارتا توی ببک و توی یه پاساژ و یه مغازه تازه نکته ی جالبش اینجاس که هم ما از شما هم شما از ما بدمون نمیاد و حتی صفر درصدم باهم دشمنی نداریم
جانر : اوهوووو مهاجم یکم یواش تر برو باهم بریم .. ما اومدیم واسه ی پارتی توی مدرسه خرید کنیم اومدیم ببک و چون اینجا همه چی داره اومدیم همه رو از اینجا بخریم و زود بریم چون که میدونید پام چشده دیگه و همینطور حال و حوصله ی زیاد گشتنم نداریم
آسدور : ما هم اومدیم از اینجا واسه ی پارتی خرید کنیم ولی همه رو از اینجا نمیخریم یخورده میگردیم اما فقط توی این پاساژ جای دیگه ای نمیریم
جانر : خب نظرتون چیه باهم خرید کنیم؟
آیبر : دیگه چی ؟ آره آسدور امروز از روی انسانیت کمکت کرد چون پات آسیب دیده بود نمیتونستی راه بری ولی دیگه شلوغش نکنید
سرکان : ببینید دخترا ما جدی جدی از هر روز دعوا کردن با اکیپ شما خسته شدیم دیگه حال و حوصله نداریم هر روز که میایم با داداشای شما ها و کلی ادم دیگه دعوا کنیم ما میخوایم صلح کنیم یعنی آتش بس
آسدور : نه که ما کشته مرده ی اینیم که هر روز روی گل شما رو ببینیم و باهاتون سر و کله بزنیم ...ببینید ما هم میخوایم دیگه باهم بحث نکنیم و تنها راهش هم اینه که باهم کاری نداشته باشیم
جانر : اما شاید بتونیم باهم دیگه دوست بشیم
آیبر: هااا؟
جانر : یعنی اکیپ ما و اکیپ شما باهم دوست بشیم
آیبر : شما ها فقط کاری به کار ما نداشته باشید دوست شدن پیش کش
آسدور : چطور میخوایم باهم دوست بشیم ؟ من و سوسعم وقتی که جیدا رو میبینیم میخوایم تیکه تیکه اش کنیم از بس میره رو مخمون
آیبر : راست میگه من میخوام اون موهای فرفری جیدا رو از کله اش بکنم بلکه دلم خنک شه از بس اذیتمون کرد
سرکان : اینو بیخیال شید ما یه پارتی در پیش داریم که اومدیم واسش خرید کنیم بیاید باهم بگردیم و خرید کنیم پس یه مدت آتش بس
بعدش برای دست دادن دستشو به سمت آیبر دراز کرد و آیبر یه نگاهی به آسدور کرد و به سرکان دست داد
آیبر : قبوله، آتش بس، اما اگه داداشامون بفهمن که باهاتون اومدیم خرید شماها رو تیکه تیکه میکنن میفهمید چی میگم دیگه
سرکان همونطور که به آیبر دست داده بود و داشت دستشو بالا پایین میکرد : دقیقا میفهمیم چی میگید
جانر : بریم دیگه ؟
آسدور : بریم
آیبر : اول واسه کی خرید کنیم؟
سرکان : اول واسه شماها
آسدور : باشه پس
۳.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.