سناریو پارت هشتم...
کپشن....
و بعد میرن مدرسه...)
توی مدرسه ا. ت و جونگکوک باهم میرن توی کلاس و همه ی بچه تعجب میکنن مخصوصا ها سو هی و کای. جونگکوک رو به بچه ها به کره ای میگه...
کوکی: از این به بعد هیچ کس حق نداره به ا. ت زور بگه و بهش دست بزنن...
سوهی: تو هنوز اینجایی مگه نفهمیدی دیروز بهت چی گفتم؟..
کوکی: خفه شو... اگه یک بار دیگه تو روی نزدیک ا. ت ببینم زنده ت نمیزارم!
کای: نه بابا نکنه جونگ کوک معروف عاشق این دختر شده؟..
کوکی: توی موضوعی که بهت مربوط نیست دخالت نکن...
کوکی ا. ت رو میبره سرجاش میشونه و خودشم هم میرسه جاش و ا. ت هم که چیزی از حرف های اونا نمیدونست اروم سر جاش میشینه و معلم میاد و درس شروع میشه...
زنگ اخر میخوره همه میرن ا. ت و جونگ کوک هم میخوان برن که...
ایو: ا. ت تو توی کدوم هتل میمونی که منو تهیونگ بیایم دنبالت و بریم خونه کوکی برای پروژه؟...
ا. ت: خوب من...
کوکی: ا. ت الان خونه من میمونه!
ایو: چی؟؟
کوکی: دیروز اومد خونم شما خودتون بیاین!.
ایو: باشه اما چرا به ما نگفتی ا. ت؟
ا. ت: خوب یک دفعه ایی شده مجبور شدم از هتل برم..
ایو: باشه پس خداحافظ میبینمت...
جونگکوک و ا. ت میرن خونه جونگ کوک ا. ت رو صدا میزنه...
کوکی: ا. ت...
ا. ت: بله؟
کوکی: بیا این گوشیت و پاسپورتت...
ا. ت: اه.. خوب دیگه نمیترسی که فرار کنم؟
کوکی: نه چون میدونم که از پیشم نمیری!
کوکی ا. ت رو بغل میکنه و گردنشو میبوسه و میگه دوستت دارم...
ا. ت هم خجالت میکشه و میره سمت اتاقش...
زنگ در میخوره جونگ کوک در روباز میکنه و تهیونگ وجیمین آیو...... میان تو خونه برای انجام پروژه..
ا. ت هم میاد پایین و باهم پروژه رو انجام میدن تا وقتی که شب میشه...
تهیونگ: خوب دیگه اینم تموم شد..
جیمین: بچه ها میان جرعت حقیقت بازی کنیم...
ایو و سو جین: اره فکر خوبیه بیاین بازی کنیم...
بازی میکنن و بطری رو میندازن که روی جونگ کوک میاد و تهیونگ ازش میپرسه...
تهیونگ: خیلی خوب... کوکی بگو ببینم عاشق کسی هستی؟
جونگکوک نگاه به ا. ت میکنه و بعد میگه...
کوکی: اره هست...
همه با صدای بلند جیغ میزنن و میگه که کیه...
همگی به غیراز ا. ت میگن که کیه...
جونگکوک: یکی است دیگه... زود باش بطری رو بچرخون...
بطری رو میچرخونن و روی ا. ت میفته و یوجین از ا. ت میپرسه..
یوجین: ا. ت بگو ببینم تو کسی رو دوست داری؟
ا. ت با اینکه قرمز شده میگه...
ا. ت: خوب شاید...
ایو: تو واقعا کسی رو دوست داری؟ اسمش چیه؟
ا. ت میگه من دیگه بازی نمیکنم و میره اتاق بالا و
چند دقیقه بعد هم تهیونگ و جیمین و... میرن..
جونگکوک هم میره اتاق ا. ت و...
متن جا نمیشه بچه ها پارت بعدی...
لایک 👍
فالو....
و بعد میرن مدرسه...)
توی مدرسه ا. ت و جونگکوک باهم میرن توی کلاس و همه ی بچه تعجب میکنن مخصوصا ها سو هی و کای. جونگکوک رو به بچه ها به کره ای میگه...
کوکی: از این به بعد هیچ کس حق نداره به ا. ت زور بگه و بهش دست بزنن...
سوهی: تو هنوز اینجایی مگه نفهمیدی دیروز بهت چی گفتم؟..
کوکی: خفه شو... اگه یک بار دیگه تو روی نزدیک ا. ت ببینم زنده ت نمیزارم!
کای: نه بابا نکنه جونگ کوک معروف عاشق این دختر شده؟..
کوکی: توی موضوعی که بهت مربوط نیست دخالت نکن...
کوکی ا. ت رو میبره سرجاش میشونه و خودشم هم میرسه جاش و ا. ت هم که چیزی از حرف های اونا نمیدونست اروم سر جاش میشینه و معلم میاد و درس شروع میشه...
زنگ اخر میخوره همه میرن ا. ت و جونگ کوک هم میخوان برن که...
ایو: ا. ت تو توی کدوم هتل میمونی که منو تهیونگ بیایم دنبالت و بریم خونه کوکی برای پروژه؟...
ا. ت: خوب من...
کوکی: ا. ت الان خونه من میمونه!
ایو: چی؟؟
کوکی: دیروز اومد خونم شما خودتون بیاین!.
ایو: باشه اما چرا به ما نگفتی ا. ت؟
ا. ت: خوب یک دفعه ایی شده مجبور شدم از هتل برم..
ایو: باشه پس خداحافظ میبینمت...
جونگکوک و ا. ت میرن خونه جونگ کوک ا. ت رو صدا میزنه...
کوکی: ا. ت...
ا. ت: بله؟
کوکی: بیا این گوشیت و پاسپورتت...
ا. ت: اه.. خوب دیگه نمیترسی که فرار کنم؟
کوکی: نه چون میدونم که از پیشم نمیری!
کوکی ا. ت رو بغل میکنه و گردنشو میبوسه و میگه دوستت دارم...
ا. ت هم خجالت میکشه و میره سمت اتاقش...
زنگ در میخوره جونگ کوک در روباز میکنه و تهیونگ وجیمین آیو...... میان تو خونه برای انجام پروژه..
ا. ت هم میاد پایین و باهم پروژه رو انجام میدن تا وقتی که شب میشه...
تهیونگ: خوب دیگه اینم تموم شد..
جیمین: بچه ها میان جرعت حقیقت بازی کنیم...
ایو و سو جین: اره فکر خوبیه بیاین بازی کنیم...
بازی میکنن و بطری رو میندازن که روی جونگ کوک میاد و تهیونگ ازش میپرسه...
تهیونگ: خیلی خوب... کوکی بگو ببینم عاشق کسی هستی؟
جونگکوک نگاه به ا. ت میکنه و بعد میگه...
کوکی: اره هست...
همه با صدای بلند جیغ میزنن و میگه که کیه...
همگی به غیراز ا. ت میگن که کیه...
جونگکوک: یکی است دیگه... زود باش بطری رو بچرخون...
بطری رو میچرخونن و روی ا. ت میفته و یوجین از ا. ت میپرسه..
یوجین: ا. ت بگو ببینم تو کسی رو دوست داری؟
ا. ت با اینکه قرمز شده میگه...
ا. ت: خوب شاید...
ایو: تو واقعا کسی رو دوست داری؟ اسمش چیه؟
ا. ت میگه من دیگه بازی نمیکنم و میره اتاق بالا و
چند دقیقه بعد هم تهیونگ و جیمین و... میرن..
جونگکوک هم میره اتاق ا. ت و...
متن جا نمیشه بچه ها پارت بعدی...
لایک 👍
فالو....
۱۸.۶k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.