درخواستی
#سناریو
وقتی سر درد داری و رفتی دکتر آزمایش گرفتی گفتن که تومور تو مغزت هست و دو ماه دیگه میمیری بعد میای با بغض بهشون میگی بعد بعد از دوهفته جواب آزمایش اشتباه در میاد ولی تو هنوز از اون اتفاق افسردگی گرفتی و می ترسی (به عنوان عضو هشتم و دوست دخترش)
نامجون: قوربونت برم عزیزکم چرا انقدر میترسی تو دیگه تموم شد اون ازمایش اشتباهی بود تو هیچ وقت قرار نیست بمیری
ات: ولی هق ولی اگه بمیرم چی هق هق
نامجون: تو قرار نیست هیچ وقت بمیری من تا وقتی که خودم زندم ازت مراقبت میکنم و نمیزارم حتی یه خراشم برداری پرنسس کوچولو حا لا هم بیا بغلم
جین:تا جایی که میتونه تو رو خوشحال میکنه و نمیزاره یه لحظه هم ناراحت باشی و به بهونه گوشیت رفتی اتاق ولی وقتی میاد میبینه داری گریه میکنی
جین: یاااا هندسام کوچولو من چرا داره گریه میکنه هاااا مگه نگفتم اون قضیه رو فراموش کن دیگه تموم شد حتی... حتی دیگه بهش فکرم نکن باشه
ات: اخه اخه هق من خیلی میترسممم*گریه شدید
جین: نترس کوچولو من اینجا مراقبتم تا بلایی سرت نیاد
یونگی: از وقتی که فهمیده هنوز خوب نشدی حتی یه شبم جشن روهم نزاشته و فقط پیشته و ارومت میکنه و برات گیتار میزنه و حرف های امید بخش میزنه که حالت زودتر خوب شه...
جیهوپ: امیدم سانشاینم عشقم من تا اخرین نفسم مراقبت خواهم بود و حتی نمیزارم یه تار مو ازت کمشه و پس... پس لطفا کمتر گریه کن و بیشتر به خودت امید بده
ات: هق اخه اخه چطور
هوپی: من میدونم تو میتونی ات یه دختر قوی و خوشحاله و هیچ وقت تسلیم نمیشه
موچی: تا جایی که میتونه تو رو میخندونه و نمیزاره حتی یه لحظه هم ناراحت باشی و تو هم کم کم حالت خوب میشه
ته ته: عروسک من خوشگل پوشیده تو رخت خوابش اروم خوابیده...
عروسک من چشماتو ببند هروقت کار داشتی
فقط زنگ بزن
ات: ته ته جونم مرسی که همیشه کنارمی و میخوای حالمو خوب کنی*بغض*
ته:*چشماتو میبوسه* من هروقت که تو بخوای پیشتم و کاری میکنم که همیشه خوشحال باشی خرس کوچولوی من...
کوک: هرکاری میکنه تا تو خوب شی و تا الان تو رو پیش بهترین دکتر های سول برده و خودشم خیلی مراقبته و هر روز غذای مورد علاقتو میپزه و نمیزاره حتی یه لحظه هم چشات اشکی بشه
کوک: پرنسس بیدار شو دیگه وقته صبحونس...
ات: باشه کوکی جونم*لبخند کمرنگ*
اگه بد شد واقعا ببخشید تموم سعیمو کردم که خوب بنویسم
لایکا بالای ۲۰
حمایت؟؟
وقتی سر درد داری و رفتی دکتر آزمایش گرفتی گفتن که تومور تو مغزت هست و دو ماه دیگه میمیری بعد میای با بغض بهشون میگی بعد بعد از دوهفته جواب آزمایش اشتباه در میاد ولی تو هنوز از اون اتفاق افسردگی گرفتی و می ترسی (به عنوان عضو هشتم و دوست دخترش)
نامجون: قوربونت برم عزیزکم چرا انقدر میترسی تو دیگه تموم شد اون ازمایش اشتباهی بود تو هیچ وقت قرار نیست بمیری
ات: ولی هق ولی اگه بمیرم چی هق هق
نامجون: تو قرار نیست هیچ وقت بمیری من تا وقتی که خودم زندم ازت مراقبت میکنم و نمیزارم حتی یه خراشم برداری پرنسس کوچولو حا لا هم بیا بغلم
جین:تا جایی که میتونه تو رو خوشحال میکنه و نمیزاره یه لحظه هم ناراحت باشی و به بهونه گوشیت رفتی اتاق ولی وقتی میاد میبینه داری گریه میکنی
جین: یاااا هندسام کوچولو من چرا داره گریه میکنه هاااا مگه نگفتم اون قضیه رو فراموش کن دیگه تموم شد حتی... حتی دیگه بهش فکرم نکن باشه
ات: اخه اخه هق من خیلی میترسممم*گریه شدید
جین: نترس کوچولو من اینجا مراقبتم تا بلایی سرت نیاد
یونگی: از وقتی که فهمیده هنوز خوب نشدی حتی یه شبم جشن روهم نزاشته و فقط پیشته و ارومت میکنه و برات گیتار میزنه و حرف های امید بخش میزنه که حالت زودتر خوب شه...
جیهوپ: امیدم سانشاینم عشقم من تا اخرین نفسم مراقبت خواهم بود و حتی نمیزارم یه تار مو ازت کمشه و پس... پس لطفا کمتر گریه کن و بیشتر به خودت امید بده
ات: هق اخه اخه چطور
هوپی: من میدونم تو میتونی ات یه دختر قوی و خوشحاله و هیچ وقت تسلیم نمیشه
موچی: تا جایی که میتونه تو رو میخندونه و نمیزاره حتی یه لحظه هم ناراحت باشی و تو هم کم کم حالت خوب میشه
ته ته: عروسک من خوشگل پوشیده تو رخت خوابش اروم خوابیده...
عروسک من چشماتو ببند هروقت کار داشتی
فقط زنگ بزن
ات: ته ته جونم مرسی که همیشه کنارمی و میخوای حالمو خوب کنی*بغض*
ته:*چشماتو میبوسه* من هروقت که تو بخوای پیشتم و کاری میکنم که همیشه خوشحال باشی خرس کوچولوی من...
کوک: هرکاری میکنه تا تو خوب شی و تا الان تو رو پیش بهترین دکتر های سول برده و خودشم خیلی مراقبته و هر روز غذای مورد علاقتو میپزه و نمیزاره حتی یه لحظه هم چشات اشکی بشه
کوک: پرنسس بیدار شو دیگه وقته صبحونس...
ات: باشه کوکی جونم*لبخند کمرنگ*
اگه بد شد واقعا ببخشید تموم سعیمو کردم که خوب بنویسم
لایکا بالای ۲۰
حمایت؟؟
۱۳.۷k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.