short story
وارد زیر زمین تاریک و نمورش شد ، تنها تن دختر که پوستش به سفیدی گچ بود توی تاریکی رخ نمایان میکرد . قدم های مصمم شو با طمعنینه سمت دختر برداشت چونه ی اون هرزه رو توی مشتش گرفت و عصای سلطنتی شو درست بین دوتا رون دختر قرار داد که سکوته محیط با حرفای مزخرف دختر در هم شکسته شد
"خودتو تو اینه دیدی؟ تو یه عوضی پست فطرته اشغالی یکم دقت کنی میفهمی"
پوزخندی روی لب های تهیونگ نشست. سر تیزو فلزی عصاشو به وسط پای دختر کوبید و بین پره های اندام جنسی دختر فشار داد و لب هاشو به گوش دختر رسوند
"برات متاسفم که خوب درستو یاد نگرفتی دال فیس!شایدم باید بگم بیبی گرل هرزه!میدونی پست فطرتا و عوضیا کیا هستن؟"
مکثی کرد میله ی داغی که روی اتیش سرخ شده بود برداشت و توی ناف دختر فرو برد صدای سوختن و بوی سوختگی گوشت اطراف ناف دختر به گوش میرسید و محیط با ناله های دختر پر شده بود .قهقهه ای زد و ادامه داد
"پس فطرت به کسایی مثل تو میگن که از اسم و چهره ادمای مورد اعتمادم استفاده میکنن تا شاید اینطور به زانو دربیام! "
"خودتو تو اینه دیدی؟ تو یه عوضی پست فطرته اشغالی یکم دقت کنی میفهمی"
پوزخندی روی لب های تهیونگ نشست. سر تیزو فلزی عصاشو به وسط پای دختر کوبید و بین پره های اندام جنسی دختر فشار داد و لب هاشو به گوش دختر رسوند
"برات متاسفم که خوب درستو یاد نگرفتی دال فیس!شایدم باید بگم بیبی گرل هرزه!میدونی پست فطرتا و عوضیا کیا هستن؟"
مکثی کرد میله ی داغی که روی اتیش سرخ شده بود برداشت و توی ناف دختر فرو برد صدای سوختن و بوی سوختگی گوشت اطراف ناف دختر به گوش میرسید و محیط با ناله های دختر پر شده بود .قهقهه ای زد و ادامه داد
"پس فطرت به کسایی مثل تو میگن که از اسم و چهره ادمای مورد اعتمادم استفاده میکنن تا شاید اینطور به زانو دربیام! "
۲۳.۴k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.