یک نمونت از فیک های @novel00
(part7)
*بالاخره پنجشنبه رسید *
*کوک ویو*
به مامانم گفتم که برای پنجشنبه بچه ها میخوان بیان خونه ما مامانم موافقت کرد و صبحانه و ناهار درست کرد
خیلی هیچان داشتم که ا/ت هم قرار بود بیاد
یک بار ریو بهم گفته بود که به ا/ت حس دارم و در ادامه حرفش گفت که ادم درمور عشق خودش متوجه نمیشه
خودم نمیدونم که به ا/ت حس دارم یا نه......
*ا/ت ویو *
توی عالم خواب بودم دیشب خیلی دیر خوابیده بودم برای همین از خستگی بیهوش شده بودم یک صدای اومد صداش خیلی اشنا بود اروم چشمام رو باز کردم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره، توی حالت خواب و بیداری بودم گوشی رو برداشتم گذاشتم جای گوشم گفتم بله ولی کسی جواب نداد، یک صدایی اومدم فهمیدم گوشی رو جواب ندادم، بعد روی دکمه سبز گوشی زدم دوباره گذاشتم جای گوشم
: بله(با صدای خمار)
^: دختر تو هنوز خوابی!!!!!!
: نه، اگه خواب بودم که گوشی رو جواب نمیدادم پس یعنی بیدار شدم
^: مرض، اعصاب من رو خورد نکن کوک گفت ساعت ۹ بریم خونش بعد تو هنوز خوابی
: مگه ساعت چنده
^: ساعت ۸:۵٠ خانم خانوما
چشمام چهار تا شد و کلا خواب از سرم پرید
: اوکی تو بیا اینجا منم سریع حاضر میشم
^: اوکی اومدم
بعد قطع کردم، سریع از تخت بلند شدم رفتم سرویس و دست و صورتم رو شستم بعد یک ساک برداشتم و لباس های هالووین و وسایل گریم رو گذاشتم توش تا اون موقع نامسای هم اومد، رفتم در باز کردم و اوردمش توی اتاقم گفتم یک لحظه بشین تا من حاضر شم
^: تو هنوز حاضر نشدی؟؟؟؟ ۱٠ دقیقه از وقتی بهت زنگ زدم میگذره هاااااا
: داشتم وسایل گریم رو برمیداشتم و من مثل تو برای لباس پوشیدن طول نمیدم سریع حاضر میشم
چند دقیقه بعد
: خوب من حاضرم بریم
^: صبر کن میخوای با اینا بیای
: اوهم چشه مگه
^: خیلی ساده نیست
: اففف نامسای یک چور میگی انگار میخوایم بریم عروسی داریم میریم خونه کوک دیگه نمیخوای که پیراهن بپوشم
^: پیراهن که نه، وایستا ببینم چی داری ها بیا این اینا رو بپوش
: افففف باشه
^: زود باش 😊
: درد
(شوار راسته کرمی، بافت یقه اسکی سفید روی بافت هم یک کت کرمی بلند تا رو زانو با کفش سفید اسلاید دوم هست )
^: واییی خوشگل شدی حالا بریم که دیر شد(استایل نامسای اسلاید سوم)
: اوکی
به ادرسی که کوک داده بود رفتم از تاکسی پیاده شدیم و دم در عمارت ریو رو دیدیم افففف ریو چه استایلی زده بود(توی اسلاید چهارم )
باهاش احوال پرسی کردیم و رفتیم زنگ رو بزنیم بعد از اینکه زنگ رو زدیم صدای کوک اومد،
-: الان میام
در رو باز کرد، من کلان هوش از سرم پرید چه استایل باحالی زده بود توی مدرسه این اینجوری نبود
(استایل کوک اسلاید پنچم )
ــــــــــــ
ادامه دارد.......
حمایت کنید، پارت بعدی مال هالووین هست که هم ترسناک و هم کمدی هست منتظر باشید 😉
*بالاخره پنجشنبه رسید *
*کوک ویو*
به مامانم گفتم که برای پنجشنبه بچه ها میخوان بیان خونه ما مامانم موافقت کرد و صبحانه و ناهار درست کرد
خیلی هیچان داشتم که ا/ت هم قرار بود بیاد
یک بار ریو بهم گفته بود که به ا/ت حس دارم و در ادامه حرفش گفت که ادم درمور عشق خودش متوجه نمیشه
خودم نمیدونم که به ا/ت حس دارم یا نه......
*ا/ت ویو *
توی عالم خواب بودم دیشب خیلی دیر خوابیده بودم برای همین از خستگی بیهوش شده بودم یک صدای اومد صداش خیلی اشنا بود اروم چشمام رو باز کردم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره، توی حالت خواب و بیداری بودم گوشی رو برداشتم گذاشتم جای گوشم گفتم بله ولی کسی جواب نداد، یک صدایی اومدم فهمیدم گوشی رو جواب ندادم، بعد روی دکمه سبز گوشی زدم دوباره گذاشتم جای گوشم
: بله(با صدای خمار)
^: دختر تو هنوز خوابی!!!!!!
: نه، اگه خواب بودم که گوشی رو جواب نمیدادم پس یعنی بیدار شدم
^: مرض، اعصاب من رو خورد نکن کوک گفت ساعت ۹ بریم خونش بعد تو هنوز خوابی
: مگه ساعت چنده
^: ساعت ۸:۵٠ خانم خانوما
چشمام چهار تا شد و کلا خواب از سرم پرید
: اوکی تو بیا اینجا منم سریع حاضر میشم
^: اوکی اومدم
بعد قطع کردم، سریع از تخت بلند شدم رفتم سرویس و دست و صورتم رو شستم بعد یک ساک برداشتم و لباس های هالووین و وسایل گریم رو گذاشتم توش تا اون موقع نامسای هم اومد، رفتم در باز کردم و اوردمش توی اتاقم گفتم یک لحظه بشین تا من حاضر شم
^: تو هنوز حاضر نشدی؟؟؟؟ ۱٠ دقیقه از وقتی بهت زنگ زدم میگذره هاااااا
: داشتم وسایل گریم رو برمیداشتم و من مثل تو برای لباس پوشیدن طول نمیدم سریع حاضر میشم
چند دقیقه بعد
: خوب من حاضرم بریم
^: صبر کن میخوای با اینا بیای
: اوهم چشه مگه
^: خیلی ساده نیست
: اففف نامسای یک چور میگی انگار میخوایم بریم عروسی داریم میریم خونه کوک دیگه نمیخوای که پیراهن بپوشم
^: پیراهن که نه، وایستا ببینم چی داری ها بیا این اینا رو بپوش
: افففف باشه
^: زود باش 😊
: درد
(شوار راسته کرمی، بافت یقه اسکی سفید روی بافت هم یک کت کرمی بلند تا رو زانو با کفش سفید اسلاید دوم هست )
^: واییی خوشگل شدی حالا بریم که دیر شد(استایل نامسای اسلاید سوم)
: اوکی
به ادرسی که کوک داده بود رفتم از تاکسی پیاده شدیم و دم در عمارت ریو رو دیدیم افففف ریو چه استایلی زده بود(توی اسلاید چهارم )
باهاش احوال پرسی کردیم و رفتیم زنگ رو بزنیم بعد از اینکه زنگ رو زدیم صدای کوک اومد،
-: الان میام
در رو باز کرد، من کلان هوش از سرم پرید چه استایل باحالی زده بود توی مدرسه این اینجوری نبود
(استایل کوک اسلاید پنچم )
ــــــــــــ
ادامه دارد.......
حمایت کنید، پارت بعدی مال هالووین هست که هم ترسناک و هم کمدی هست منتظر باشید 😉
۳۳۹
۲۷ آبان ۱۴۰۳