این که باید

این که باید

فراموشت می کردم را می دانم

فراموش کردم !

تو تکراری ترین حضور روزگار منی

و من عجیب

به آغوش تو

از آن سوی فاصله ها

خو گرفته ام ...


#محمد_مرکبیان
دیدگاه ها (۳)

انگشتت راهرجای نقشه خواستی بگذار ،فرقی نمی کندتنهایی منعمیق ...

با تو نه برای من غروری ماندنه حواسی ، نه دلیبا تو هرچقدر هم ...

خیره شده امبه خاطراتتچند سالی استکه دارم می شکافمشاننخ به نخ...

به کلاغ ها بگو قصه من هم تمام شدیکی بود و نبودم را برد ...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

🌿 بخش چهل‌ونهم — گفت‌وگو با نور (۲) 🌿سال‌ها عبادت کردم، دعا ...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط