پارت 4
پارت 4
بهش گفتم:لطفا پیشم بمون میترسم .🥺
تهیونگ: باشه برم یه لحظه بیرون برات شام بیارم میام 🥲
سانا : زود بیا خب؟
تهیونگ: باشه زود میام.........
*Sana.pov*
تهیونگ که رفت سعی کردم بلند شم و برم جلوی آینه ولی وقتی بلند شدم زخمم تیر بدی کشید و افتادم زمین و از درد داد کشیدم تهیونگ سریع درو باز کرد اومد سمتم بلندم کرد و برد رو تخت نشوند بهش گفتم میخوام برم حموم تهیونگ گفت
تهیونگ: صب کن برم حموم رو آماده کنم و بیام باهم بریم حموم
بهش گفتم باشه و رفت گوشیم و برداشتم و به جونگ کوک گفتم بیاد بالا ولی طوری که تهیونگ نفهمه بیاد
اومد بالا همچنان تو گوشی بهش پیام دادم
گفتم: اگه میشه منو ببری پایین میخوام شام بخورم تا موقعی که تهیونگ حموم رو آماده کنه
جونگ کوک : باشه .........
جونگ کوک اومد و منو بغل کرد برد پایین و گزاشت رو صندلی و شام برام آورد خوردم و دوباره منو برد ولی اندفعه رو تخت نذاشت و برد حموم و اونجارو دیگه به تهیونگ سپرد
تهیونگ منو گزاشت تو وان و لباسام رو در اورد و بعدش رفت بیرون منم کارامو انجام دادم و به تیهونگ گفتم بیاد منو آورد بیرون و نشوند رو صندلی و موهامو خشک کرد و لباسامو بهم پوشوند و منو برد رو تخت و خوابوند و خودشم اومد پیشم خوابید و بغلم کرد و سرمو بوسید و بعدش خوابیدیم و بعد از اون ...........
بهش گفتم:لطفا پیشم بمون میترسم .🥺
تهیونگ: باشه برم یه لحظه بیرون برات شام بیارم میام 🥲
سانا : زود بیا خب؟
تهیونگ: باشه زود میام.........
*Sana.pov*
تهیونگ که رفت سعی کردم بلند شم و برم جلوی آینه ولی وقتی بلند شدم زخمم تیر بدی کشید و افتادم زمین و از درد داد کشیدم تهیونگ سریع درو باز کرد اومد سمتم بلندم کرد و برد رو تخت نشوند بهش گفتم میخوام برم حموم تهیونگ گفت
تهیونگ: صب کن برم حموم رو آماده کنم و بیام باهم بریم حموم
بهش گفتم باشه و رفت گوشیم و برداشتم و به جونگ کوک گفتم بیاد بالا ولی طوری که تهیونگ نفهمه بیاد
اومد بالا همچنان تو گوشی بهش پیام دادم
گفتم: اگه میشه منو ببری پایین میخوام شام بخورم تا موقعی که تهیونگ حموم رو آماده کنه
جونگ کوک : باشه .........
جونگ کوک اومد و منو بغل کرد برد پایین و گزاشت رو صندلی و شام برام آورد خوردم و دوباره منو برد ولی اندفعه رو تخت نذاشت و برد حموم و اونجارو دیگه به تهیونگ سپرد
تهیونگ منو گزاشت تو وان و لباسام رو در اورد و بعدش رفت بیرون منم کارامو انجام دادم و به تیهونگ گفتم بیاد منو آورد بیرون و نشوند رو صندلی و موهامو خشک کرد و لباسامو بهم پوشوند و منو برد رو تخت و خوابوند و خودشم اومد پیشم خوابید و بغلم کرد و سرمو بوسید و بعدش خوابیدیم و بعد از اون ...........
۱۲۹.۸k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.