رمان اجرای عاشقانه-پارت هفدهم
رمان اجرای عاشقانه-پارت هفدهم
من-هی این مسخره بازیا چیه!اصلا شوخی جالبی نبود لی هامیونگ!
عصبانی بودم و فکرکنم از گوشام دود میزد بیرون!
هامیونگ میاد روبروم میشینه و میگه:
-شوخی؟؟؟؟؟
من-یعنی چی که به اینم دونفر گفتی منو زورکی بیارن اینجا؟هاااااااااااااااا؟تو فکرکردی من مثه دخترای دیگه ام که واست له له بزنم؟آررررررررررررررره؟
صدام بالا رفته بود و داشتم داد میزدم!هامیونگ خونسرد نگام میکنه و میگه:
-نه!این منم که دارم واسه تو له له میزنم خانوم کوچولو!
باترس نگاهش می کنم!ناخودآگاه حرفای ایون جونگ میاد توی ذهنم و اکو وار تکرار میشه«...و اونم همیشه توی بارها و پارتی های شمال شهر پلاسه و کلا خیالتو راحت کنم که یه بچه خوشگل پولدار بی بندوباره!»
دستشو میاره نزدیک صورتم و نوازش وار میکشه روی گونه ام که من با شدت رومو برمی گردونم تا نتونه کارشو ادامه بده!
هامیونگ لبخندی میزنه و میگه:
-چه دخترخانوم چموشی!
من-درمورد من درست حرف بزن!اصلا چرا منو اوردی اینجا؟
هامیونگ از جلوم بلند میشه و روبروم وایمیسته و میگه:
-راستش زنگ زدم تا دوعوتت کنم خودت بیای اما تو تلفنمو جواب ندادی!
من-هه!جالبه!تو کی زنگ زدی که من نفهمیدم!
هامیونگ پوزخندی میزنه و میگه:
-فهمیدی خوبم فهمیدی!اما ردی دادی!
من-نکنه تو اون مزاحمه بودی؟
هامیونگ میخنده و میگه:
-مزااااااااحم؟
باعصبانیت میگم:
-میشه اینقدر نخندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باچشمای سبز رنگش زل میزنه تو چشامو میگه:
-وقتی عصبانی میشی خوشگل تر میشی
من-نه واقعا تو مثل اینکه یه چیزیت میشه!حالت خرابه برو خونتون استراحت کن مگر حالت جا بیاد
هامیونگ-حال منو فقط تو جا میاری
قلبم از ترس مثل گنجشک میزنه!
من-معلومه چی توی اون ذهن کثیفته؟ولم کن بذار برمممممممممممممم
هامیونگ-آروم باش من فقط دوس دارم باهات دوس باشم
من-خو آخه دیوونه من الانشم باهات دوستم دیگه باید چیکار کنم که بفهمی؟خودمو بزنم یا برم توی حیاط مدرسه داد بزنم و بگم من دوست لی هامیونگم؟
هامیونگ-اما من دوس دارم تو دوس دخترم باشی!
عصبی میخندمو میگم:
-جک قشنگی بود!...من تا حالا با هیچ پسری دوس نبودم و دوست نخواهم شد!
هامیونگ میخنده و میگه:
-الان من باید حرفتو باور کنم؟باور کنم که یه دورگه آمریکایی که کل عمرش آمریکا بوده هیچ دوس پسری نداشته؟اونم با این صورت خوشگل؟
من-اه گند بزنن توی صورت من!تو که از منم خوشگل تری پس خوشگلی رو میخوای چیکار؟
هامیونگ-یعنی نمیخوای باهام دوس شی؟
من-متاسفم!
هامیونگ-تو با پس زدنت داری منو بیشتر ترغیب می کنی!الان بیشتر از قبل می خوامت
یه قطره اشک از گوشه چشمم سر میخوره!اینجا دیگه آخرشه این آدم یه روانیه!
من-هی این مسخره بازیا چیه!اصلا شوخی جالبی نبود لی هامیونگ!
عصبانی بودم و فکرکنم از گوشام دود میزد بیرون!
هامیونگ میاد روبروم میشینه و میگه:
-شوخی؟؟؟؟؟
من-یعنی چی که به اینم دونفر گفتی منو زورکی بیارن اینجا؟هاااااااااااااااا؟تو فکرکردی من مثه دخترای دیگه ام که واست له له بزنم؟آررررررررررررررره؟
صدام بالا رفته بود و داشتم داد میزدم!هامیونگ خونسرد نگام میکنه و میگه:
-نه!این منم که دارم واسه تو له له میزنم خانوم کوچولو!
باترس نگاهش می کنم!ناخودآگاه حرفای ایون جونگ میاد توی ذهنم و اکو وار تکرار میشه«...و اونم همیشه توی بارها و پارتی های شمال شهر پلاسه و کلا خیالتو راحت کنم که یه بچه خوشگل پولدار بی بندوباره!»
دستشو میاره نزدیک صورتم و نوازش وار میکشه روی گونه ام که من با شدت رومو برمی گردونم تا نتونه کارشو ادامه بده!
هامیونگ لبخندی میزنه و میگه:
-چه دخترخانوم چموشی!
من-درمورد من درست حرف بزن!اصلا چرا منو اوردی اینجا؟
هامیونگ از جلوم بلند میشه و روبروم وایمیسته و میگه:
-راستش زنگ زدم تا دوعوتت کنم خودت بیای اما تو تلفنمو جواب ندادی!
من-هه!جالبه!تو کی زنگ زدی که من نفهمیدم!
هامیونگ پوزخندی میزنه و میگه:
-فهمیدی خوبم فهمیدی!اما ردی دادی!
من-نکنه تو اون مزاحمه بودی؟
هامیونگ میخنده و میگه:
-مزااااااااحم؟
باعصبانیت میگم:
-میشه اینقدر نخندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باچشمای سبز رنگش زل میزنه تو چشامو میگه:
-وقتی عصبانی میشی خوشگل تر میشی
من-نه واقعا تو مثل اینکه یه چیزیت میشه!حالت خرابه برو خونتون استراحت کن مگر حالت جا بیاد
هامیونگ-حال منو فقط تو جا میاری
قلبم از ترس مثل گنجشک میزنه!
من-معلومه چی توی اون ذهن کثیفته؟ولم کن بذار برمممممممممممممم
هامیونگ-آروم باش من فقط دوس دارم باهات دوس باشم
من-خو آخه دیوونه من الانشم باهات دوستم دیگه باید چیکار کنم که بفهمی؟خودمو بزنم یا برم توی حیاط مدرسه داد بزنم و بگم من دوست لی هامیونگم؟
هامیونگ-اما من دوس دارم تو دوس دخترم باشی!
عصبی میخندمو میگم:
-جک قشنگی بود!...من تا حالا با هیچ پسری دوس نبودم و دوست نخواهم شد!
هامیونگ میخنده و میگه:
-الان من باید حرفتو باور کنم؟باور کنم که یه دورگه آمریکایی که کل عمرش آمریکا بوده هیچ دوس پسری نداشته؟اونم با این صورت خوشگل؟
من-اه گند بزنن توی صورت من!تو که از منم خوشگل تری پس خوشگلی رو میخوای چیکار؟
هامیونگ-یعنی نمیخوای باهام دوس شی؟
من-متاسفم!
هامیونگ-تو با پس زدنت داری منو بیشتر ترغیب می کنی!الان بیشتر از قبل می خوامت
یه قطره اشک از گوشه چشمم سر میخوره!اینجا دیگه آخرشه این آدم یه روانیه!
۱۹.۲k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.